گنجور

حاشیه‌گذاری‌های شاهرخ کاطمی

شاهرخ کاطمی

سلام.

با عرض ادب مولانا بین باور پرستی 

وخدا پرستی از زمین تا آسمان 

فرق قائل است انسان امتداد

خداونده خداوند پاک مطلق است

انسان هم باید پاک مطلق ومثل نور

باشه وخداوند تبدیل شدنی است

نه شناختنی بحث مولوی سنی

بوده یا شیعه در مورد این

نادر مرد تاریخ قشری نگری است


شاهرخ کاطمی در ‫۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸:

سلام

بر همه عزیزان

پن نسبت به رشته خودم تک تک سلولهای

بدن را می شناسم بطور بسیار ساده

پشت گشف یک لامپ برق که در

مقایسه با یک خورشید

یک اتم نیست نبوغ یک دانشمند

را می رسانه ولی در پورد خالق این

عطمت می لنکیم

خدا یا هر اسمی بزارید

با تمام صفات محض هست

 افرادی مثل مولوی می خواهد 

ما به او زنده بشویم

هدف خداوندهم همینه

انسان باید مثل نور پاک بشه

ذهن راخاموش کن ان موقع

بانک واین خرد را بگیره

راه دیگه ای نداره

برای حصول این درجه

این بانگ راباید بشنویم

تا طالع سعد داشته باشبم

مولوی شمس انسان به

حضور رس

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

سلام

انسان امتداد خداست 

واختیار داره که گزینش کنه

تعداد افراد معدودی بودن 

که فکر افل است وروی افل نمی شه

اتکا کرد پس دهن وفکر را باید

از در خواستهای دنیای مادی خالی

کرد بزاریم انرژی پاک خدائی

در وجود ما سیلان داشته باشه

وبا این انرژی به امور دنیوی هم

بپر دازیم عشق علم وخرد وعلم

خداوند را در دنیا پخش کنیم

یک دین ویک باور در دنیا هست

وانهم زنده شدن به عشقه

در ان درجه کل کائنات را یک

واحد می دانیم

وبه همه عشقررا ارتعاش می

کنیم 

خداوند خودش روزن دل را باز

می کنه بحث زیاده در حوصله

فضای مجازی نیست

منظور ازشمس خود خداونده

تبریز هم فضای یگتائی این لحظه

وبا خدا یگی شدن

 

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ:

سلام

ما وقتی مرکزم را اندیشه وافکار

گاهی کینه رنج حسادت قرار می

دهیم هر چیزی جوانی زیباّئی

قدرت بدنی شغل پول قرار می

دهیم

درنهایت درد زاست ولی حقیقتی

که می توانه بکش عقب وبه ذهن

نگاه کن آنی که به ذهن نگاه می

کنه ومی تواند هم هویت شدگی ها

را ببینه اصل انسان است وهم جنس

خداوند ما می توانیم مرکز را

عدم کنیم وبه این افکار افل هویت

ندهیم واین  انرژی خدائی را

در را خدمت عشق وخرد وحکمت

در جهان پخش کنیم ودنبال نیاز

حقیقی خود هم باشیم

وموزن با انچه خداوند می خواهد

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

سلام

صورت مسئله مولوی کبیر در مورد هر انسانی

منحصر به فرد صحبت می کنه انسان راه

طولانی طی کرده تا به انسان بودن رسیده

ولی اسیر ذهن وفکرش شده فکری

که افسانه سازی می کنه او از خداوند

تمنا می کنه روشنی وجودت را که

در ما هست پررنگ کن البته ماباید

اینکار را بکنیم تا بتوانیم از ان برگت

استفاده کنیم ومنظور باریدن سنگ

از عرش ادمی هست که از لومن ذهنی

نمیاد بیرون واحساس کمال می کنه

یعنی ذهن را خاموش کنیم محتویات

فکر مارا خداوند متلاشی کنه

ذهن وفکرهای افل ومزاحم را بزاریم

کنار در این مورد  از خداوند کمک

خواسته نه اینکه سنگ بر دشمن

توهمی ذهن بریزه ما اسیر فکر

وذهن توهمی هستیم

غزل را بخوانید عمل کنید

رستگار خواهید شد

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

سلام

ابیات مولانا یک معنی داره

یک هدف داره وان اینه

انسان امتداد خداونده ودر همین

دنیا باید به این مرحله برسیم

کلا عرض می کنم .وکرنه هر بیت

ساعتها تفسیر داره

چه شرا ب اتشین 

چه بانگ چه ندا چه فرچه بین دو صندوق

این انرژی خداوندی این حکمت این

خرد دائم سیلان داره انسان

می توانه بگیره اختیار داره

یا نگیره بازم اختیار داره

مرکز انسان باید خدا یا عدم

باشه نباشه هر چه باشه فاسد

شدنی ودرد زاست وکسی

می تواند با خدا یکی بشه

مثل نور پاک باشه

 

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۶ - قصهٔ آن حکیم کی دید طاوسی را کی پر زیبای خود را می‌کند به منقار و می‌انداخت و تن خود را کل و زشت می‌کرد از تعجب پرسید کی دریغت نمی‌آید گفت می‌آید اما پیش من جان از پر عزیزتر است و این پر عدوی جان منست:

سلام

من به کل غزل کاری ندارم

ولی هویت دادن به هر چیزی 

در دنیای مادی دوری از خداوند

کلا مشغول به خود بودن .در

عرفان بیراه هست طاووس

همانطوری هست زیباست

او خودش را مشغول پر هایش

کرده مثل کسی کاخ نشین

ول کرده گوخ نشین شده

هر دو یکی هست اول با کاخ

نشینی هم هویت شده حالا با

گوخ نشینی مرکز را باید عدم

کرد مرکز خداوند باشه

پاکی مطلق باشه

از تمام نعمات دنیا موزن 

استفاده کنیم

 

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

سلام

زحمت کشیدید برادر مجترم

ولی فهم مطالب وحوصله ما

مثل منرا را در نظر بگیرید

سادهتر ادای برداشت بشه

هویت ندادن به جهان مادی

همان نبستی است مرکز

عدم باشه جزو خداوند

نباشه این عدم هستی

مطلق است بلاخره

اخرین مرحله ما هم از

لحاظ فیزیکی می میریم

خوب مال ثروت جوانی 

شغل زیبائی همه عدم هستند

فقط خداوند می ماند وروح

انسانهای شریف

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۴ - مناظرهٔ مرغ با صیاد در ترهب و در معنی ترهبی کی مصطفی علیه‌السلام نهی کرد از آن امت خود را کی لا رهبانیة فی الاسلام:

سلام

با بخشش ازحضرت مولانا

وپیرو مکتب انسان ساز این

نادره مرد تاریخ 

یک بیت د ر این دریای حکمت وخرد

را باز می کنم به اندازا وسع

مفتی ضرورت هم توئی مسئولیت

گردن ماست مرغ ما هم هستیم

دانه دنیا .دنیا با اتفاها به ما می

آموزه که این دانهائی که ضرورت 

نداره نخورید عرفان ساده نیست

ولی بلاخره مرغ باید بپره بره

مثل ضرورت داره ما غیبت کنیم

قضاوت کنیم تهمت بزنیم مواد بکشیم

سیگار بکشیم مشروب بخوریم

همسر داریم وارد رابطه دیگه ای

بشیم

اختیار داریم بکنیم یا نکنیم کردیم

وقتی این دانهای کثیف را خوردیم

مجرم هستیم وتاوانش را هم این

دنیا به بدترین نحو پس می دهیم

هم آن دنیا

کرچه هدف مولوی برای انسان

بالاتر از این حرفها است ولی

الفبای عرفان اول 

انسان شدن است

 

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:

سلام

اعتقاد مولانای کبیر اینه انسان

امتداد خداونده ومنظور از

خلقت هم همینه انسان به خداوند

زنده بشه مرکز عدم پیدا کنه

این انسان پاک مطلقه نه باور 

کسی نه کجائی هست نه شغلش

نه علمش نه پولش برای خداوند

نه دینش فرقی نداره

خداوند قلب پاک می خواهد

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸:

سلام

مولوی کبیر 

منظورش اینست در درون انسان

خداوند هست وما باید هر چه 

فکر که باعث وابستگی ما به

دنیای مادی وجود دارد .با

کار روی خودمان آنرا دکر بریزیم

شناسائی کنیم ودردش را بکشیم

وبیندازیم وبه خداوند زنده بشویم

این است سعادت والسلام

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۲ - معجزه خواستن قوم از پیغامبران:

نکس عودبیماری را گویند

یعنی همانیدگی ووابستگیت 

را بده بره این علت یا بیماری

عود نکنه پبش این طبیب یا

خداوند ولبیب هم ای دانا

ای خرد مند

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:

سلام

وقتی انسان بدنیا میاد یک پوسته

ذهنی برای بقا درست می کنه

وفکر می کنه همان ذهن هستند

ولی هر چه زودتر از ذهن بیاد

بیرون وبه اصل خودش خداوند

بر  کرده در این دنیا همانقدر 

احتیاج بر آورده بشه مثل

غذا وامثال اینها دنبال بیشتر

بودن باختن زندگی است

فقط خدا به او زنده بشویم

 

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

سلام

مثنوی دکان وحدت است

انسان امتداد خداست با خواستهای

ذهنی هم هویت شده 

اکر غیر از احتیاج موزون مادی

زیاده خواهی نکنه مثل ترازو

ود جهت انسان بودن پیش بره

در راهه کی به هدف می رسه

شاید هدف هم همان راه درست

باشه راه درستم اول خود خداوند

بعدش بزرگانی مثل حضرت مو لانا

گفته بنده هیچ شکی ندارم مولوی

نادره مرد تاریخ .حقبقت را گفته

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۰:

سلام

بیت آخر می فرمایند جان چهان را از دست 

دادم دیگه برای چی در این جهان پر

از دردسر هستم

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:

سلام

بحث در مورد اثار مولانا مثل قانون

مزرعه است باید مطالعه مداوم باشه

عمل به دستورهایش باشه

از همه مهمتر نظر وکمک خداوند

باشه تا موضوع باز بشه عالم

معنی با عالم ذهن یکی نیست

ترک ذهن ومحتویات ان به عالم

معنی نم نم انسان پی میبره

وانسان با خداوند یکی میشه

مصنوع میشه صانع منظور

خلقت هم همینه انسان یکی

شدن با خدا را ببینه یا به این

درجه از معلا بودن می رسه

یا در اسفل وذهن می مانه اکر

با اه دم بزنه واین خوشبختی

را بخواهد خوش بحالش وکرنه

یک پوسته می شود میزارن توی

خاک ولی به این درجه رسیدن

کار می خواهد .وبار عشق را

کشیدن

عشق یکی شدن با خداست

نه به مذهب ارتباط داره نه

آداب خاصی وباور خاصی

همه انسانها برای خالق یکی

هستند اختیار داده بین خدا وشیطان

که همان ذهن دائم خواست یگی

را انتخاب کنه انتخاب با شماست

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:

باسلام

درگ اشعار مولانا واقعا ذهنی نیست

ادبی نیست پروسه عملی هست 

خداوند شناختنی نیست تبدیل 

شدنیست مشخصا کسی آثار 

ایشان را مطالعه بکنه عمل کنه

اسرار در حدی خداوند بخواهد

باز میشه اکر بعد از مرگ شروع

زندگی بهتری برای متقی نبود

زندگی ماها در دنیا چی بود

جزو جنگ جزو حرص جز درد

چی بود؟ 

مگر خلق انسان با ۸۶ تریلیون

سلول کار قدرتی هست که

قادر بعد از مرگ هم اینکار بکنه

بهشت جهنم ذهنی سساخت دهنه

روح انسان پاک با خالق یگی

میشه

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۴:

سلام

هر زمانی انسان تصمیم بگیرد می تواند

طبق حکم کن فیکون برای همیشه

جاویدان باشه واین نقد نقد است

همین لحظه می تواند نور نور نور

بشه مرد راه می خواهد بسماالله

 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال قبل، شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

از خدا غیر خدا خواستن.

 

طن افزونیست وکلی کاستن

 

sunny dark_mode