گنجور

حاشیه‌ها

زنگی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۵:

ز طریق شمع غافل مگذر درین بیابان
مژه آب ده ز خاری‌ که به پا خلیده باشد
این حاشیه را خواستم در پاسخ جناب رحیم سنایی بگذارم که گفته اند بیدل خیس کردن محل خار را به اشک چشم واگذار کرده! این طور نیست.
بیدل می گوید در این بیابان (در این دنیا) به شیوه‌ی زندگی شمع توجه کن (از آن غافل مباش!). خوب شمع چطوری است که از آن غافل نباشیم. می گوید مژه آب ده ز خاری که پا خلیده باشد. از خاری که پایت فرو می‌شود آب بگیر. یعنی با خاری که در پایت فرو رفته است، مژه ات را آب بده!
رشته‌ی شمع تشبیه به خاری شده است که در پای شمع فرو رفته و شمع وقتی می سوزد، این خار را می‌سوزاند. وقتی قطره قطره می چکد در واقع خار فرود شده در پای شمع که سرش از سر شمع برآمده است، حکم مژه را دارد که انتهای آن خار است و بدین طریق مژه ای که خشک است، به توسط خارپای آب داده می‌شود!
جذاب، پیچیده، هیجان انگیز و زیبا!
اگرچه نمی شود این تصاویر و کنش ها را شرح داد و فقط باید دید اما درحد توان خود کوشیدم بیان کنم که با وجود اینکه می شود برداشتی را که جناب سنایی کرده اند، هم داشت، اما به نظر من معنایش چیزی است که گفتم. و پیامش این است که در این بیایان (دنیا و زندگی) به هر سختی و بغرنجی که گرفتار می شوی، کوشش کن از آن برای سود رساندن به خود استفاده کنی چنان شمع از خار پایش برای آب دادن مژه اش استفاده می کند.
ناگفته نمایند که مژه خشک است!

 

میلاد در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۶ - در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف می‌گردد:

دوست عزیز
انکه شیران را کند روبه مزاج از وحشی بافقی هستش که اینجا اقبال لاهوری به شکلی زیبا تضمین اورده

 

علیرضابابایی شیخی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - رنج و گنج:

پدرم درروستایمان کلگه شهرستان باغملک زمین کشاورزی دیم نسبتا خوبی داشت وبسیارمردقوی وبااستقامتی بود وهرسال درمهرماه این زمینها راباگاوشخم میزد ودرگرمای طاقت فرسای تیرماه بادست و داس درو می کرد ،اما چون دیم بودن وشرایط بارندگی خوب نبود،بااینهمه کار و زحمت ، محصول با ارزشی نصیبش نمیشد وبنده درهمان موقع ها بااین شعر درکتاب های درسی آشنا شدم وازکودکی شاهد ماجراهای کاروتلاش ودرآخرنبود مزدش بودم ،تااینکه بزرگ شدم وخاطره رنج وتلاش پدر درذهنم باقی ماند باخود عهدبستم بافکر واندیشه وعلم این زمینها راآبادکنم وباپیگیری وتلاش 20ساله باایجادایستگاه پمپاژ زمینها راازدزم به آبی تبدیل کردم ،ودرحال حاضربه کمک برادران محصول ارزشمندی برداست میکنیم،،، والبته درهمان کودکی موقع شخم ودرو پدرم بالبخند ومهربانی وصدای نسبتا بلند همین شعرملک الشعرای بهار ، که فرمود برو کارمیکن مگو چیست کار را زمزمه میکرد ،یادزحمت هاومهربانی های پدرم بخیر باد،وحالا پیر وعلیل دربستربیماری بسرمیبرد

 

زهرا در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:

میشه لطفا یه نفر معنی و مفهوم بیت آخر رو بگه؟

 

مصطفی قباخلو در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲:

سلام
بیت دوم باد نیست باده هست
گرانمایه هم شاه و هم نیک مرد
ز ترس جهاندار با باده سرد

 

علی عسگر کریمی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵:

آقای قهرمانی ادیب گرامی؛ نون ساکن بعد از مصوتهای بلند حذف میشو در کلمه چُن نون حذف نمیشود علاوه بر اینکه هجای چون باید بلند باشد تا وزن مفاعیلن حفظ شود پس چُن صحیح است: ک |چن |مر |دا| مفاعیلن

 

برگ بی برگی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:

با سپاس از علیرضای عزیز که سیاه مشقهایم را میخوانید . به اندازه ارزنی دانش معنوی نداشته و خود سرگشته و حیران این وادی هستم با سوالات بیشمار اما افسوس که بزرگان نهی کرده اند سوال و پرسش را چرا که برای طرح سوال و همچنین پاسخ آنها رجوع به ذهن اجتناب ناپذیر بوده و هم و غم این بزرگان بیرون کشیدن انسان از ذهن و تبدیل درون او به عدم و بی وجودی میباشد . شاد و پاینده باشید

 

برگ بی برگی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:

با درود بر یکی و دیگر هیچ عزیز و بزرگوار و سپاس از تعبیر بسیار زیبای شما از می دو ساله و محبوب چارده ساله . زیبایی کلام حافظ در پرده و رمز آلود سخن گفتن اوست و این را نیز از قرآن آموخته که لابد حکمت و سری در آن است و شاید یکی از حکمت های آن به اندیشه وا داشتن مخاطب باشد .

 

کاظم ایاصوفی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵:

مصراع دوم بیت دوم بنظر میرسد ماهم هم درست باشد

 

امیر کرمی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:

درود
عالمی منکر سودای 《همامند》صحیح می باشد

 

محمد حسین در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

جون هرکی دوس دارید، فقط حرف گوش بدید ...
ولله ما مردها برا تفریح، ناراحت نمیشیم

 

محسن در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

آیا بسستش در بیت آخر درست است؟ یا بشستش صحیح است؟

 

عباس در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

با تشکر از دست اندر کاران محترم سایت ارزشمند ganjoor این شعر بسیار زیبا را چند بار با صدای با احساس شهرام ناظری گوش کرده و لذت برده‌ام.

 

سجاد در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۱ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴:

کلیات علامه ملا محمد محسن فیض کاشانی - جلد 2 - صفحه 1167 ...
ز بس بستم خیال تو ،تو گشتم پای تا سر من
تو آمد رفته رفته،رفت من آهسته آهسته
در زمینه ایراد تکرار قوافی از آن رو که مبنای شعرای سبک هندی، حتی بزرگی چون صائب، بر قبول نداشتن این ایراد است لذا عمدا به تکرار قافیه دست می زده اند و این نه به خاطر ضعف قدرت شاعری که به دلیل رهایی از بند این قانون دست و پاگیر بوده است.
اینان معتقد بوده اند باید در پی معنا بود
و اگر لفظ دست و پاگیر شد باید قیدش را زد

 

زیزا در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۳:

اییی واییی خیلی فوق العاده هستش ،این اشعار مولانا قلب هر ادم بی عقل و بی عشقی رو به وجد میاره ،درود بر ذات پاک این شاعر عاشق

 

عبدالمهدی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار:

چند جمله ای در معنی این غزل ارزشمند تقدیم به سرکار ساجده خانم و بیندگان محترم سایت:

این غزل ارزشمند مرحوم شهریار مطالب بلند عرفانی را مانند اشعار حافظ بزبان رمز بیان کرده است. برای رمز گشایی از این اشعار چند مقدمه را به شرح زیر در نظر باید داشت بعد به معنی کردن آن پرداخت:
1_ شهریار یک شاعر معنوی و عارف بوده است دارای اشعار عمیق عرفانی فراوان نظیر "علی ای همای رحمت.... " و یا "علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرالله است ..."
2_ "دیدار یار" در اشعار عرفانی منظور دیدار خدا و لقاء الله است، البته نه با چشم سر که با چشم دل. جمله معروف امیر المومنین علیه السلام را ببیند: "لم اعبد ربا لم اره" هرگز خدایی را که ندیده ام نپرستید ه ام. بعدهم در نهج البلاغه نحوه این دیدار توضیح بیشتری داده شده است: " "ان الله احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار ولکن تراه القلوب بحقایق الایمان"؛ همانا خداوند از محدوده ادراک عقل خارج است همان طور که از چشم انداز دیدگان فراتر است ولی دل هایی که به حقیقت ایمان نورانی شده او را می بیند»
این دیدار منتهای آرزوی عرفای واقعی و دوستان خداست و عظمت و لذت آن وصف شدنی نیست. بهرحال محل این دیدار دل انسان است.
گاهی منظور از "دیدار یار" دیدار اولیا خدا و یا ولی الله اعظم امام زمان علیه السلام است.
افراد زیادی ریاضت کشیده اند و می کشند و سعی میکنند خود را از پستیها و رذایل پاک کنندتا بتوانند ایشان را زیارت کنند. عده زیادی هم در این راه موفق شده اند ولی بعضا در هنگام ملاقات نشناخته اند بعد از آنکه صحبتهایی با هم داشته اند و ایشان رفته اند بعدا متوجه شده اند.
یا مثلا حضرت موسی که بدنبال یافتن شخصیتی مانند حضرت خضر بود که دارای "علم لدنی" و مطلع از رموز و اسرار جهان است. یعنی علمی که با تدرس سر کلاس درس بدست نیامده بلکه خدای متعال از نزد خود مستقیما داده وعنایت کرده است. این علم لدنی با پیری و یا بیماری مثلا حصبه زوده نمیشود. علمی است الهی و در جان نشسته است. داستان زیبای آن در قران آمده است.
3_ برای دیدار و شهود قلبی حضرت معبود نیاز به "سیر الی الله" و حرکت به سوی اوست. از قول حضرت ابراهیم در قران آمده است "انی ذاهب الی ربی سیهدین" آیه 99 سوره صافات" من بسوی پروردگارم میروم و در این مسیر حرکت او مرا راهنمایی میکند که چگونه حرکت کنم و بروم" کتا ب "لب اللباب" نوشته آیت الله سید محمد حسینی تهرانی که یادداشتهای درسهای "چگونگی سیر و سلوک به سوی خدا" است که توسط علامه طباطبایی در جلسات خصوصی بیان شده است را ببینید.
4_ از لوازم این سیر مراقبه و دقت را اعمال و رفتار است و منتظر بودن
یک چشم زدن غافل از آن مــــــــــاه نباشید/ شاید که نگاهی کند آگاه نباشید
همان چیزی که شهریار در اول شعرش اشاره کرده است.
4_ یکی از لوازم حتمی موفق شدن در این سیر استفاده از برکات سحر، سحر خیزی و نماز شب و راز و نیاز با خدای مهربان و معشوق حقیقی قبل از اذان صبح است. لذا استفاده از برکات سحر برای طی این مسیر بسیار بسیار اهمیت دارد. امام یازدهم امام حسن عسگری میفرمایند: " اِنَّ الوُصُولَ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتطاءِ اللَّیلِ". یعنی
"وصال به خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده داری به دست نمی آید.
حافظ میفرماید:
آن یار کز او خانه ما جای پری بود/سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
...........................
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را / با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب و ورد سحری بود
کسی که عاشق خداست و دیدار او را تمنا دارد از شوق دیدار او سحرها خواب ندارد:
حافظ:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد / گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
و یا
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس / که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
کتاب "عرفان حافظ" استاد مطهری مباحث بسیار ارزشمندی در این باره دارد و رفرنس بسیار خوبی است.
پس با این کلیدها شعر را معنی بفرمایید:
ماه : خدا یا ولی خدا
محل ملاقات: خانه دل و شهود معنوی در مورد خدا
در خانه نبودم: توجه لازم نداشتم مراقبه نداشتم. قرار بود بمن عنایتی شود ولی من سرگرم کار بی ارزش دیگری بودم و متوجه نشدم این توفیق سلب شد. "فرصتها مانند ابر بسرعت میگذرند فرصتهای خوب را دریابید"
زمان ملاقات: سحرها
حال معنی شعر:
ماهــم آمد به در خانه و در خانه نبودم / خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم""
ماه و یار حقیقی من (خدا) قصد عنایتی بمن داشت و به خانه دل من توجه کرد ولی دل من مشغول جای دیگری بود/ وقتی متوجه شدم که فرصتی را از دست دادم از شدت تاسف گویی خانه بر سرم خراب شده ....
آن که می خواست برویم در دولت بگشاید /با که گویم که در خانه به رویش نگشودم""
واضح است نیاز به توضیح ندارد
آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت /من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم""
من یک عمر شبها به عشق دیدار او سحرها نخوابیدم وقتی او آمد من حواسم جای دیگری بود و بخت من فروخفته و خواب بود
آنکه می خواست غبار غمم از دل بزداید / آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم""
آن یار من که میخواست بمن توفیق دیدار خودش را بدهد و غم دوری از خودش را از دل من برطرف کند، آه آه که غبار مسیر آمدنش را (غبار= توجه به غیر او) از مسیر آمدنش به خانه دلم پاک نکرده بودم.

یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا/که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم""
سودن = ساییدن، سر نهادن یار مهربان من قصد داشت سر مرا و جان مرا به بالاترین نقطه آسمان معرفت(که در شعر تعبیر به ستاره بسیار دور و بلند مرتبه ثریا شده است) ببرد ولی دریغ و افسوس که من به پای او سر تعظیم نساییدم و سر فرود نیاورم
"ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را /گو به سر می رود از آتش هجران تودودم"
ای نسیم روح بخش و جان بخشی که از کوی معشوق من در سحرها می وزی و دلها را زنده و نورانی میکنی و همراه یار مهربان من هستی، به یارعزیزمن که همچون شمعی شبستان دل تاریک را روشن می کند بگو که از سوز و آتش غم دوری و هجران تو گویی دود از سر من بر می خیزد
"جان فروشی مرا بین که به هیچش نخرد کس /این شد ای مایه امید ز سودای تو سودم"
سودا = تجارت سودم = سود ونفع من
جان من تنها سرمایه ارزشمند من است که حاضرم در راه دیدار و رسیدن به تو بذل کنم ولی بخاطر غفلتی که داشتم و در خانه دلم وقتی آمدی حاضرنبودم کسی دیگر برای آن ارزشی قایل نیست. ولی ای نسیم سحر به یار محبوب من بگو سرمایه امید من برای آنکه بالاخره ترا ملاقات کنم جان من است که تمام هستی من و سود من در تجارخانه عمر من است و من حاضرم آنرا بدهم و تو را ببینم. بقول حافظ:
کو پیک صبح تا گله‌های شب فراق/ با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست/ روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
"به غزل رام توان کرد غزالان رمیده / شهریارا غزلی هم به سزایش نسرودم"
مرحوم شهریار در این بیت تواضع میکند و می فرماید:
با غزل ( گفتار و دعا و مناجات شایسته در سحرها) میتوان غزال رمیده و یاری را که غافل بودم آمد و دید من قلبم متوجه او نیست رمید و رفت را مجددا راضی کرد که بیاید. ولی افسوس که من در این قسمت هم کوتاهی کرده ام.
یک نکته هم این جا قابل توجه است و آن اینکه این مباحث صرفا در حد حرف و ادبیات نیست. حقایقی است که در عالم واقع وجود دارد و خدا بارها خودش را به همه ما نشان داده و دل و جان ما را گرما و روشنی بخشیده است.
همه ما در زندگی خود بارها نسیم روح بخش لطف و عنایت خدا را حس کرده ایم و میدانیم لذت نزدیک شدن خدا بما یعنی چه، و چه لذت و آرامش بی نهایتی را بما میدهد که تمام غمها را از دل پاک میکند.
امید آنکه خود او توفیق دهد و بیشتر از نسیمهای مهربانی او بهره مند شویم و بسوی او بشتابیم که پناهگاه و تکیه گاه آرام بخش و مطمینی جز او نیست.
همچنین روح شهریار عزیز، آن عارف عاشق و شیفته مولی علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر رحمت، شاد که با اشعار ناب خودش در مایه این شعله مقدس الهی در قلبها میدمد و آنرا شعله ورتر میکند.
عبدالمهدی
28/11/1399

 

قلندر در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

با درود و مهر...
نظم خلاقیت هنر ...نگرش به هستی هر عقلی رو عاشق و شیفته حقیقتی میکنه که پنهان در بطن همین هستی نهفته شده،، جنگ و ستیز،زیبایی ساخته و این زیبایی شوق و اشتیاق و عشق رو درون هر موجودی بوجود آورده و حرکت به سمت حقیقت و فهم ،معرفت و سیروسلوک ایجاد کرده .. تکامل عقل به هدف جویای حق و وصل به اصل عشق و عرفان رو به اوج رسانده در این میان عاشقان حق و جویندگان نور حقیقت در تکاپو...
حال بقول عطار...هرکه افزون رفت افزون دید رله..
و بقول خواجه...ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی...
و بقول مولانا...هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش...
باسپاس از طالبان راه حق.

 

سجاد در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹ - طوطی قناد:

از این بیت استاد متعجبم:
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گهگاهی توام از من کنی یادی
آخه عاشق که واسه معشوقش شرط نمیزاره!!
میراره استاد؟؟

 

دادمهر در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

در مورد دین شاعران نمیشه اظهار نظر قطعی کرد مثلا عطار نیشابوری در مورد خلفای راشدین شعر گفته ولی برای امام حسین(ع)هم یک شعر زیبا گفته یا در الهی نامه که به امام صادق(ع)ادای احترام کرده و ایشون رو سرور ولایت نام برده یا همین مولوی در مورد امام حسین(ع)یه شعر داره که همه تو بچگیمون شنیدیم:
کجایید ای شهیدان خدایی،،،،بلاجویان دشت کربلایی
پس اظهار نظر قطعی نمیشه کرد.

 

حسین در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:

آنچه از زبان عرفا شنیدیم این غزل در مورد شاهزاده حضرت علی اکبر علیه السلام می باشد لطفا یک بار با توجه به وداع حضرت و و نحوه شهادت حضرت علی اکبر و رسیدن آن حضرت بالای سر پسر این غزل را مرور کنید
صلی الله علیک یا اباعبد الله الحسین

 

۱
۱۱۶۷
۱۱۶۸
۱۱۶۹
۱۱۷۰
۱۱۷۱
۵۰۷۴
sunny dark_mode