گنجور

حاشیه‌ها

مبتدی۷۶ در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت:

پس دیگه چی میمونه؟؟؟ همه ی اون لذتهایی که فکرم بهش میرسید و نمیرسید رو گفته. بعد، روز پسین، بدندان حسرت می گزیم؟!!! پس چه باید کرد؟ حتی از خیام خم چند قدم جلوتر رفته! خوشی این دنیا رو هم پوچ دونسته یا راه حلی ارائه نداده.
بقول اون دوستمون که نوشته " آخر چه"؟

 

میلاد در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:

درود
این چکامه را استاد شهرام ناظری در کنسرتی که با اساتید به سرپرستی استاد فرامرز پایور داشته اند، اجرا کرده اند (آواز ابوعطا گوشه رامکلی)
لطفا در قسمت هنرمندان درج بفرمایید

 

مبتدی۷۶ در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:

دردود بر همگی
درود بر سایت یگانه ی گنجور
من هر جا میرم اقای رضا ساقی هست... داره اینطوری میشه که به امید نوشیدن جرعه ای از دست رضا ساقی به این مکان قدم میزارم.
دمت گرمو سرت خوش باد جاوید.
بر دیگر دوستان هم که به شراکت میگذارند، درود.

 

محمد توکلی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۰:

مولانا در بسیاری از غزلیات خود انسان را با شور و شوق و عشق تحریض در بازگشت به سوی اصل خود می‌کند.
آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
سمعاً و طاعه ای ندا هر دم دو صدجانت فدا

ما به خرمنگه جان باز آمدیم
سیر گشتیم از غریبی و فراق
وارهیدیم از گدایی و نیاز
 
جان گفت ای نادی خوش اهلاً و سهلاً مرحبا
یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل أتی
(مولوی، 1386: غزل 17، 6)
از آسمان آمد ندا که، « ای  ماه رویان الصلا»
  (، غزل 34، 13)
که منزلگه هر سیل به دریاست خدایا
  ( غزل 94، 30)
جانب شه همچو شهباز آمدیم
سوی اصل و سوی آغاز آمدیم
پای کوبان جانب ناز آمدیم
 ( غزل 1670، 505)
7-1- جاذبة کلام مولانا در تبیین مسأله غربت
آگاهی عامل درد کشیدن است. انسانی که خود در زندگی مسأله‌ای را عمیقاً تجربه کند، بالطبع در بیان این مفاهیم برای دیگران موفق تر خواهد بود و جلال الدین محمد بلخی کسی است که در طول زندگی اش در جنبه ها و انحای مختلف با غربت و غم ناشی از آن و فراق و هجران سر و کار داشته و طعم آن ها را چشیده بود و به قول زرین کوب: « آنچه تمام مثنوی تطویل و تفسیر آن است، غیر از شرح درد اشتیاق روح به عالم خویش متضمّن تقریر حکایت حال عارف  در قالب حکایت و در ضمن در حدیث دیگران هم هست» (زرین کوب،1379: 261).
به هر حال این تجربة وجودی مولانا از مسألة غربت و فراق  از وطن و یاران عزیز، بخصوص شمس تبریزی از یک طرف و تسلّط کامل او بر علوم و دانشهای زمان؛ بویژه به عنوان یک مسلمان بر قرآن و روایات، باعث شد که اشعار وی نیز در زمینة غربت انسان چنان قدرت، جذّابیت و لطافتی خاص پیدا کند که به جرأت می توان گفت آن را در آثار هیچ عارف و شاعر دیگری نمی توان یافت. پس دو عامل فوق را از عوامل مهم و تأثیر گذار در قدرت، قوّت و جاذّبیت کلام مولانا در زمینة تبیین مسأله غربت روح عارف در غربتکده محسوسات و تعیّنات باید دانست.
 
نتیجه گیری
داستان غم غربت انسان در زندان تن و دخمة دنیا اگر چه سخنی تازه نیست؛ اما داستان رنج پر سوز و درد سترگ روح غربت زده و عشق سوزان او و بازگشت به وطن اصلی در کلام مولانا با لطف و زیبایی خاصی انعکاس یافته است. مولانا روح انسان را دارای اصلی ماورایی می‌داند و این مسأله را با اسامی مختلف در اشعارش نشان می‌دهد، وی بر آن است که همة روح ها در جهانی که هنوز آب و گل بر ارواح ریخته نشده بود، یک گوهر بوده‌اند و در جهان پیش از این اتحاد داشته‌اند و پس از آن بر اثر گناه آدم واقعة هبوط رخ می‌دهد و این واقعه خود اثرات و تبعاتی غم بار به دنبال می‌آورد؛ از جمله اینکه روح در قالب تن پنهان می‌گردد، کشمکش روح و جسم در بازگشت هر کدام به اصل خویش آغاز می‌گردد و این کشمکش که ناشی از نوع خلقت انسان است؛ باعث رنج انسان در این دنیا و میل بازگشت او به وطن واقعی خود می‌گردد و در نتیجه غم و اندوه ناشی از این غربت همواره گریبانگیر وی می‌شود. وابسته شدن روح به دنیا و تعلّقات آن از دیگر اثرات هبوط می‌باشد. انسان اصیل و خوش منظر کسی است که وخامت زندان دنیا را با همه تار و پود خود حس کند و خود را از قفس آهنین مادیات رها سازد. اسارت روح، غم غربت و محنت هجران و فراق نیز ناشی از هبوط انسان است؛ چرا که روح متعلّق به عالم امر است و در عالم خلق که دنیای بعد و مساحت است، بیگانه محسوب می‌شود. گویی در این دنیا به اسارت آمده و در نتیجه احساس  غربت، غم و درد دارد.
هنر یک حقیقت متعالی و مقدّس و نجات‌بخش است. هنر یک رسالتش آن است که به انسان آگاهی دهد و پس از آنکه انسان به آگاهی رسید و طبیعت را با خود بیگانه دید و خود را در طبیعت غریب یافت، باز این هنر است که به کمک او می‌آید تا احساس غربت را در او تخفیف دهد. در این میان شعر، موسیقی و سماع به عنوان دو موضوع هنری در دو جنبة آگاهی بخشی و تسکین دهی به کمک انسان می‌آید و اما انسانی که به آگاهی رسید، اکنون شوق بازگشت به اصل دارد و مولانا خود در این مورد انسانها را تحریض و ترغیب می‌کند. عارف بزرگ بلخ از همان ابتدای مثنوی و در نی‌نامه شوق خود را برای بازگشت به اصل بیان می‌کند او توصیه می‌کند. که جزوها باید به کل بپیوندند، آنکه بالایی و دریایی است؛ باید به همان باز رود، باید کُنده را از پای جان کند و این قفس را درید تا آزادی و رهایی را حس کرد.

 

دانیال در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰:

ظاهراً لقب مولوی رو بعد از مرگ به جلال الدین دادند

 

مریم دلگشا در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۹:

در مصرع چهارمین،آب حیوان درسته

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

زنده باشی استاد کیخا

 

مهرآفرید شوقی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۰:

منظور از مصرع "در شکست کشتی من موج خونخواری گشته است" چیه؟

 

سید حسین محمدی روشن در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

بسیار زیبا

 

آزادبخت در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۷ - در طلب شراب:

خدا این مرد چقدر در پارسی گویی نرم و استاد بوده

 

بهزاد در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۴:

زنده باد .

 

نگار در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۸:

جناب شهاب، معنی این بیت اینطور برداشت می‌شود که شادی وجود و حضور الهی آنقدر زیاد هست که حتی اگر غم فراوانی هم داشته باشم گفتنش بی‌معنی است.

 

نگار در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۸:

آیا این شعر توصیف مرحله حیرت از هفت مرحله عرفان است؟

 

حسین دشتی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

خُسب یعنی خواب
خسبیدن یعنی خوابیدن
مخسب یعنی نخواب یا مخواب

 

پرواز در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

بهترین اجرای این آهنگ با صدای علیرضا افتخاری است و تنظیم موسیقی فوق‌العاده مجتبی میرزاده. ... میرزاده از توانایی‌های صدای افتخاری به خوبی استفاده کرده است در واقع همان تکنیک‌هایی را که در آهنگ زندگی قشنگه برای صدای بانو هایده را استفاده کرده در این آهنگ نیز برای آقای افتخاری پیاده کرده است.

 

کامران در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

اناالمسموم ما عندی بتریاق ولا راقی
ادرکاسا وناولها الا یا ایهاالساقی
یعنی من بوسیله زهری مسموم شده ام که کل مرا این زهر فراگرفته ولذا طلب پادذهر میکند.
یزید مظهر مسمومیت اخلاقی و انسانی است ودر بیت اول شعر خودش به این حقیقت اقرار دارد
وبا بیت دوم طلب سلامت از شراب اسمانی ساقی میکند.
حافظ دیوانش را با پادذهر ی کی قابلیت بهبودی حتی یزید را دارد شروع میکند. او امید بخشش را به همه وگناهکارترین انسانها مژده میدهد. خداوند بشارت از بخشش میدهد. عشق انسانی اَسان است و لی بشدت گره پذیر میباشد. شراب ساقی پادذهر گره عشق انسانی است. در همه ما یزیدی هست که از قظاوت ما تغذیه میکند که مشکلها در عشق زمینی ما ایجاد میکند.
از دید عمیقتر معانی , حافظ با نقل بیتی از شعر یزید (در بیت اول !) دیوانش را چون "می به سجاده" رنگین میکند. او قظاوت ما را مورد حمله خودش با شعرش قرار میدهد.

 

نادری در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل:

پروین عزیز ناشناخته مونده

 

امیرعلی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » قصاید » قصیدهٔ ۲ - در قائم بودن جهان به وجود امام زمان علیه السلام:

سلام با تشکر از سایت ارزشمند شما، احساس می کنم بیت نهم از آخر می بایست با شر تمام می شد به جای بشر. البته جایی ندیدم فقط با خواندن شعر به ذهنم آمد، ممنون می شم اگر شما هم این بیت را بررسی کنید.

 

امیرعلی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ فیض کاشانی » شوق مهدی » مقدمه:

محبت اهل بیت و خلوص نیت و تواضع این بزرگ شاعر محترم در کلماتش موج می زند. بسیار لذت بخش است خواندن این مقدمه، انشالله مورد رضایت حضرتش قرار گیرد که به قول خود این عزیز والله المستعان.

 

کاظم ایاصوفی در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۲۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳:

مصراع اول بیت دوم ستم درست است نه بستم

 

۱
۱۱۶۸
۱۱۶۹
۱۱۷۰
۱۱۷۱
۱۱۷۲
۵۰۷۴
sunny dark_mode