ما را به درد عشق تو جز صبر چاره نیست
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست
چندان ز درد عشق تو خونم ز دیده رفت
کز اشک دیده بر سر کویم گذاره نیست
جانا به حال زار منت کی شود نظر
چون عاشقان روی ترا خود شماره نیست
مستغرق محیط فراقم ستمگرا
دریای بی کران غمت را کناره نیست
بیچاره ام تو چاره کارم نمی کنی
زین بیش در غم تو صبوریم چاره نیست
یکدم به دولت شب وصلت نمی رسم
از دورم از جمال تو غیر از نظاره نیست
کشتی به درد هجر جهانی به انتظار
مشکل که با تو گفت و شنیدیم یاره نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عشق و فراق معشوق است. شاعر بیان میکند که تنها راه مقابله با این درد صبر است و شبهایی را توصیف میکند که در فراق معشوق، بیخوابی او را آزار میدهد. او به شدت از نبود معشوق رنج میبرد و میگوید که هیچ چارهای جز تحمل غم و انتظار برای وصال ندارد. احساس ناامیدی و ناچاری در عشق و دوری از معشوق در اشعارش بهوضوح نمایان است و نشان میدهد که عشقش او را غرق در اندوه کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هیچ امیدی به بهبود اوضاع ندارد و تنها راه تسلیم شدن در برابر درد عشق است.
هوش مصنوعی: ما در عشق تو جز صبر و تحمل نمیتوانیم کاری بکنیم، شب تا صبح به خاطر دوریات هیچ چیز نتوانسته ما را تسکین دهد و از درد فراق تو هیچ نشانهای بر ما نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر درد عشق تو، چنان اشک میریزم که دیگر نمیتوانم بر سر کوچهای که انتظار تو را میکشم، نگاهی بیندازم.
هوش مصنوعی: ای عزیز، وقتی حال خرابم را میبینی، چه زمانی به من توجه میکنی؟ چرا که عشق تو برایم آنقدر اهمیت دارد که نمیتوانم تو را با هیچ چیز دیگری مقایسه کنم.
هوش مصنوعی: من در عمق عواطف جدایی غرق شدهام، ای ستمگر، دریای بیپایان غم تو هیچ کنارهای ندارد.
هوش مصنوعی: مرا در سختی و تلاش قرار دادهای و هنوز به مشکلم رسیدگی نکردهای. در این وضعیت سخت که گرفتار غم تو هستم، صبرم دیگر کم شده و راه حلی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من هرگز نتوانستم به خوشبختی شب ازدواجمان نزدیک شوم، چون تنها از دور به زیبایی تو نگاه میکنم و چیزی جز تماشا در اختیار ندارم.
هوش مصنوعی: کشتی به دلیل فراق و دلتنگی به دشواری در انتظار معشوق نشسته است؛ گویی که دیگر خبری از گفتگو و ارتباطی که با تو داشتیم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل نیست کز غم تو دگر پارهپاره نیست
وین کار صعب را به جز از صبر چاره نیست؟
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست
تدبیر ما به عشق تو جز صبر چاره نیست
ماییم بلبل و تو گلی در میان باغ
ما را به روی خوب تو غیر از نظاره نیست
چندان گریستم ز غم عشق آن صنم
[...]
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
[...]
در میکده صلاح و ورع در شماره نیست
آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
حال مآل دردکشان گرچه شد نهان
احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست
شد این کنار بحر سرشکم کنار من
[...]
ماتم سرای خاک مقام نظاره نیست
اینجا گلی بغیر گریبان پاره نیست
در زیر تیغ حادثه پر دست و پا مزن
کاین درد را به جز سر تسلیم چاره نیست
از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.