در میکده صلاح و ورع در شماره نیست
آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
حال مآل دردکشان گرچه شد نهان
احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست
شد این کنار بحر سرشکم کنار من
وین طرفه تر که آن طرفش را کناره نیست
گر پاره ساخت تیغ جفای فلک دلم
کو دل که از جفای فلک پاره پاره نیست؟!
خواهی چو قلب لشکر عشاق را شکست
هویی بس است حاجت طبل و نقاره نیست
بر خود مخند عقل خرف از برای آنک
در شهر عشق پیر خرد هیچکاره نیست
فانی به یک نظر به تو چشم از حیات دوخت
حاجت به چشم دوختن اندر نظاره نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی زندگی در میکده و عشق میپردازد. او میگوید که در میکده، هیچ چیز جز نوشیدن شراب وجود ندارد و مشکلات و دردی که در دل مردم وجود دارد، پنهان است. همچنین به عدم وجود ساحل در کنار دریا اشاره میکند و میگوید که اگر قلبی از جفای روزگار شکسته باشد، دیگر نیازی به دل شکسته نیست. شاعر به عشق و عاشقان اشاره کرده و بیان میکند که برای عشق نیاز به موسیقی و تشریفات نیست. در پایان، به بیفایده بودن خرد و عقل در عشق اشاره میکند و میگوید که در عشق، نگاه به معشوق کافی است و نیازی به طولانیکردن نگاها نیست.
هوش مصنوعی: در میکده، صحبت از نیکی و پرهیزگاری جایی ندارد و تنها کاری که میکنند نوشیدن شراب است.
هوش مصنوعی: وضعیت افرادی که رنج میکشند، هرچند پنهان است، وضعیت کسانی که در خانقاه زندگی میکنند نیز کاملاً مشخص نیست.
هوش مصنوعی: کنار دریا نشستهام و اشکهایم را میریزم. جالب این است که در این طرف خودم کسی هستم، اما در طرف دیگر دریا هیچ کناری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر تیغ بیرحمی روزگار دلم را پاره کند، باید بگویم که دلهای دیگر هم که زیر فشار روزگار هستند، از این آزار بینصیب نیستند!
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دل سربازان عشق را بشکنی، کافی است یک ناله جانسوز سر دهی؛ نیازی به طبل و ساز نیست.
هوش مصنوعی: به خود مغرور نباش، زیرا در عشق، عقل و خرد به تنهایی ارزشی ندارند و نمیتوانند به تو کمک کنند.
هوش مصنوعی: با یک نگاه به تو، زندگیام را فراموش کردم و نیازی به درخواست کردن ندارم، چون در تماشای تو، همه چیز از خودم را کنار گذاشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل نیست کز غم تو دگر پارهپاره نیست
وین کار صعب را به جز از صبر چاره نیست؟
ما را به درد عشق تو جز صبر چاره نیست
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست
چندان ز درد عشق تو خونم ز دیده رفت
کز اشک دیده بر سر کویم گذاره نیست
جانا به حال زار منت کی شود نظر
[...]
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
[...]
ماتم سرای خاک مقام نظاره نیست
اینجا گلی بغیر گریبان پاره نیست
در زیر تیغ حادثه پر دست و پا مزن
کاین درد را به جز سر تسلیم چاره نیست
از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
[...]
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست
لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست
تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس
آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست
هر دم هزار چاره کنی در جفای ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.