طوقدار
طوقدار در ۳ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل:
امید وصال را بر رسیدن به وصال ترجیح میدم. یکی وصل و یکی هجران پسندد. ودرد را بر درمان. مرد را دردی اگر باشد خوش است. به امید لطفش.
طوقدار در ۳ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۹ - در بیان این خبر کی انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل:
با تقدیم سلام و عرض ادب خدمت مدیران یایت معروف و مشهور گنجور به نظر میرسد اساتیدی مثل جناب مهدی کاظمی مدتی است بر اشعار مولانا حاشیه نمی گذارند و این باعث نگرانی و دلواپسی برای دنبال کنندگان و ادب دوستان این سایت گرانقدر گردیده است لذا از زحمتکشان این مجموعه تقاضای پیگیری و تجسس مینمایم با درخواست بخشش و طلب توفیق برای شما.
طوقدار در ۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت:
[In reply to مهدی ( ͡ʘ ͜ʖ ͡ʘ) کاظمی] با عرض سلام و درود فراوان حضور شما . در چند حاشیهٔ قبلی قدردانی از زحمات شما معمول و از خدمات بی بدیل شما اظهار سپاسگزاری گردید که امیدوارم مورد بازبینی محضر مبارکتان قرار گیرد . زنده و پاینده باشید.
طوقدار در ۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت:
با عرض سلام و پوزش . این موضوع را یادآوری و خاطر نشان میدارم که هیچ قدرتی در هیچ اوصافی مثل و مانند اوصاف حضرت حق نمیشود. چون هرچه قدرت و قوت مالی جانی و معنوی هست اراده و مشیت ذات احدیت است.پس اگر تمام جن و انس از گذشته و حال و آینده جمع شوند دست به دست هم داده و از تمام امکانات موجود در عالم هستی کمک بگیرند نمی توانند تنها یک نشانه از خلقتهای حضرت باریتعالی را بیافرینند. با نهایت عذر خواهی از استاد بزرگوار . گستاخی حقیر را مورد بخشش قرار دهید.
طوقدار در ۳ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۵ - نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر صلی الله علیه و سلم منبر ساختند کی جماعت انبوه شد گفتند «ما روی مبارک ترا به هنگام وعظ نمیبینیم» و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و سلم با ستون صریح:
با درود به مدیران گنجور. و با ارادت و دعای خیر برای حاشیه پردازانی چون استاد مهدی کاظمی خصوصأ واساتید دیگر همچون آقایان منصور بنائی . نیما ساده دکتر صحافیان و سید محمدکاظم. که از اوقات گرانبهای خودشان برای بسیاری کور دست به عصا مانند حقیر مطالب جناب مولانا این بزرگ مرد کامل را با عباراتی شیرین و قابل درک برای ما مبتدیان تنظیم نموده و اینچنین توشهٔ جهان آتی خویش را تهیه مینمایند. برگ عیشی به گور خویش فرست. کس نیارد ز پس تو پیش فرست. آرزومندم با عمری طولانی .جسمی سالم و روانی شاد و نیرومند به این تلاش ثمر بخش و عبادت کم نظیر استمرار داشته باشید.
طوقدار در ۳ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره:
با درود به پیشگاه استاد مهدی کاظمی. تنها این لطف شماست که همچون چراغی نور بر دلهای تاریک ما می تاباند واین خود لطف بزرگی است که خدا شامل حال شما نموده است. همیشگی و سرمدی باشید برای طالبان مولانا عشق یارتان باد.
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:
با درود. استاد روفیا آیا میشه بیتی رو که جناب نادر نوشتن اینطور هم معنا کرد؟ آنجا که فرشتگان از خلقت آدم زبان به اعتراض گشوده وگفتند .آیا بار دیگر میخواهی آدم خلق کرده تا دست به خونریزی بزنند.درحالیکه ما همیشه به تسبیح تو مشغولیم. و اینطور جواب شنیدند .چیزی من یا آدم میدانیم که شما نمیدانید. وآن عشق بود. جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت. عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد. عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد. برق غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد. مدعی خواست که آید به تماشاگه راز. دست غیب آمد و بر سینهٔ نا محرم زد. دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند. دل غمدیدهٔ ما بودکه هم بر غم زد. خرسند میشم اگه راهنمائی کنید. بدرود .
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹:
در فرهنگ باستانی ایرانزمین هر گاه در شرایطی خاص مجبور به انتخاب پادشاهی جهت اداره و ادامهٔ حکومت میشدند در محلی مخصوص منتخبین جمع شده سپس بازی ( شاهین.یا عقاب) دست آموز را رها میکردند روی ساعد یا شانه یا سر هر کس می نشست هم او به پادشاهی بر گزیده میشد باز ار چه گاهگاهی بر سر نهد کلاهی. منظور از کلاه در اینجا تاج شاهی یا کلاه کیانی است. اگر چه پادشاه مملکتی را بازی انتخاب میکند اما پادشاه معنوی و عرفانی حق را مرغان قاف یعنی پرنده های ملکوتی فهم میکنند ( که حافظ را هم از همین طریق میتوان شناخت) البته این تنها یک اظهار نظر میباشد از کهتری نظر سایرین بینهایت قابل ملاحظه و احترام میباشد ونظر خواجه هم که بجای خویش نیکوست. شرمنده.
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:
منتظر بودیم استاد فرهاد اشاره ای بر بیت. گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل. ای بسا در که به نوک مژه ات باید سفت. داشته باشند. مانند اشاره ای که قبلأ بر این بیت داشتند. و تحرک فعالیت حاشیه پردازان را بر انگیختند. این بیت وه که دردانه ای چنین نازک. در شب تار سفتنم هوس است. زنده باشید.
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش. که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست. به نظر میاد معنی این بیت در ابیات زیر قابل ملاحظه باشد. از در خویش خدا را به بهشتم مفرست. که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس. گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی. دوست ما را و همه جنت فردوس شما را. سایهٔ طوبی و دلجوئی حور و لب حوض. به هوای سر کوی تو برفت از یادم. در دیاری که توئی بودنم آنجا کافیست آرزوی دگرم غایت بی انصافیست. با پوزش از این اظهار نظر نسبت به نظم این سایت بی نظیر یاد آور میشوم چنانکه در آغاز هر حاشیه شماره گذاری شود آیا بهتر نیست. باز هم معذرت و بدرود.
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست. انجا جز اینکه غرق شوی هیچ چاره نیست. ( استغراق) ( مستغرق)
طوقدار در ۳ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
منهم نمیدونم چرا بعضیا سعی دارن حافظ را شرابخوار و بی دین و قشری جلوه بدن .آیا از این قضیه چه سودی میبرن البته به نظر من هر دو نظریه اشتباه است .ما نمی توانیم شخصیت حافظ را قضاوت کنیم .و فقط این حق را داریم که در بارهٔ اشعار این شاعر ( معروف) نقد.بررسی و اظهار نظر نمائیم. البته به نظر بنده اگر نگویم همهٔ غزلیات و حتی همهٔ رباعیات و ساقی نامه لسان الغیب که صد البته باید بگویم ولی اکثر اشعار خواجه عرفانی معنوی ودارای بطن های تودرتو میباشد و برای اثبات این ادعا کافی است از هزاران بیت از این دست فقط این بیت را جهت تفکر تدبر وپیگیری مدعیان یادآور شوم. هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ. از یمن دعای شب و ورد سحری بود. ناگفته نماند آنهائیکه خود را ادیب حافظ شناس و حتی عارف و بصیر و پرده دار و نکته دان میدانند چرا از ظاهر اشعار حافظ پیشتر نرفته و فقط به همین ظواهر استناد میکنند. درحالیکه یک انسان متعهد ودارای وجدان بیدار با مطالعات و تلاش های متواتر باید به عمق و ژرفای این اقیانوس بی انتها غور کرده و گنجها ازاین خزائن پر در و گوهر کسب و به تشنگان این وادی بنوشاند. نکتهٔ دیگر اینکه در بعضی حواشی آنقدر جملات توهین آمیز و رکیک درج شده که واقعأ از تکرار و ادای آن شرمنده و معذورم واین برای سایتی عظیم و عالی چون گنجور ناشایست ونا پیند است و امیدوارم که این قبیل جملات را این سایت ادب پرور و هنرآموز درج نکرده و در زشتی زدائی این موارد کوشا باشند. با سپاس. موفق باشید.