ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
از لفظ درفشان تو هر نکته آیتی
بخشیده فیض طبع تو هر لحظه عالمی
بگرفته صیت جاه تو هر دم ولایتی
خورشید را غلالۀ زربفت برکشند
گر نبودش ز سایۀ جاهت حمایتی
هستند ابرو معدن و خورشید و بحر کان
زانگشت پنچ گاندت هر یک کنایتی
روز و شبی همی گذارند فلک بدان
کش می دهی ز قرص مه و خور جرایتی
بگذاشت درگه تو و کرد اختیار چرخ
انصاف هم نداشت عطارد کفایتی
کر پرده پوشی تو علی الوجه داندی
آیینه پیش چشم نکردی حکایتی
احداث دهر وجود تو غصّه های من
هر یک ازین سه گانه ندارد نهایتی
با من جهان بدست، و گر زین بتر شود
حّقا کرم کراکند از وی شکایتی
در حقۀ من اگر چه گروهی ز مفسدان
هر یک همی کنند بنوعی سعایتی
گر دوستی و بندگی تو جنایتست
دارم جنایتّی و چه معظم جنایتی
مقصود بنده ره بدهی می برد هنوز
گر باشدش ز نور ضمیرت هدایتی
جمعند حاسدانم و تنها من ضعیف
وانصاف دل شکسته شدستم بغایتی
در هر زبانی از سخن من فسانه ییست
در هر ضمیری از سبب من نکایتی
با این همه ز قصه همه عالمم چه باک؟
گر باشدم ز لطف تو اندک عنایتی
در حضرتت که مرعی از او شد حقوق خلق
دانم بود حقوق رهی را رعایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش مقام و شخصیت فردی (احتمالاً یک پادشاه یا شخصیتی بزرگ) میپردازد. شاعر با استفاده از استعارات و نشانهها، به عظمت مقام این فرد اشاره میکند و تأثیر او بر جهان و انسانها را ستایش میکند. در این شعر به رابطه عشق و بندگی شاعر نسبت به این شخصیت نیز اشاره میشود و این که حتی در میان حاسدان و دشمنان، او به ستایش از او مشغول است. شاعر در نهایت به اهمیت حقوق مردم و توجه به رعایت آنها توسط این شخصیت اشاره میکند و به نوعی بر ضرورت انصاف و عدالت تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در عرش شرف و مقام قرار داری و به خاطر حکمت و دانشت مانند خورشید درخشان هستی.
هوش مصنوعی: هر دم که به لطف و زیبایی صحبت میکند، گویی زبان گل سوسن آزاد است و از همان آغاز خلقت داستانی دارد.
هوش مصنوعی: در بعضی از مواقع، حوادث و اتفاقات به نحوی پیش میروند که از گفتار و کلام تو میتوان به راهحلها و تصمیمات رسید. هر یک از نکات و مطالبی که تو بیان میکنی، نشاندهندهی نکتهای عمیق و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هر لحظه از لطف و خلاقیت تو، جهانی را تحت تاثیر قرار میدهد و نام و جایگاه تو هر آن در حال گسترش است.
هوش مصنوعی: اگر حمایتی از سایۀ قدرتت نباشد، حتی خورشید نیز نمیتواند با زربفتی برکشیده شود.
هوش مصنوعی: ابرو مانند معادن، خورشید و دریا است که هر کدام به نوعی از زیبایی و خاصیتهای منحصر به فرد برخوردارند. این ویژگیها به زیبایی و جذابیت شخص اشاره دارد که از حالتهای مختلف چهره و نگاه او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: روز و شب در حال گذرند و آسمان به خاطر تو، از نور ماه و خورشید مایه میگذارد و به این ترتیب جراتی به تو میبخشد.
هوش مصنوعی: او از درگاه تو گذشت و اختیار سرنوشت را به دست گرفت، اما سیاره عطارد حتی انصاف هم نداشت.
هوش مصنوعی: هر کس که پردهپوشی میکند، مانند آینهای است که حقیقت را در برابر چشمانت مینمایاند، اما تو خود داستانی را در برابر آن ندیدهای.
هوش مصنوعی: ساختمان زندگی تو باعث شده است که غمهای من هر یک از این سه مورد پایانی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: با من دنیا به خوبی میگذرد، و اگر اوضاع از این هم بدتر شود، به راستی که خداوند از کسی که جزای اعمالش را میبیند، شاکی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگرچه در دل من عدهای از بداندیشان هر کدام به نوعی در حال تلاش و کارشکنی هستند،
هوش مصنوعی: اگر عشق و خدمت به تو خطا و گناهی باشد، من این گناه را با افتخار میپذیرم و آن را بزرگ میدانم.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که تو راهی را به من نشان دهی، چرا که هنوز نیازمند روشنی و هدایت از وجود و فهم تو هستم.
هوش مصنوعی: حاسدان و دشمنان من دور هم جمع شدهاند و من به تنهایی ضعیف و ناتوانم. انصاف هم به خاطر بدیهایشان شکسته شده است.
هوش مصنوعی: هر زبانی که درباره من صحبت شود، داستانی خاص دارد و در هر دل و ذهنی، نکته ای درباره من وجود دارد.
هوش مصنوعی: با وجود تمام مشکلات و غصههایی که در زندگی وجود دارد، برایم اهمیتی ندارد. فقط اگر تو کمی به من توجه کنی، برایم کافی است.
هوش مصنوعی: در حضور تو، حقوق مردم را رعایت میکنم و میفهمم که رعایت حقوق رهروان نیز اهمیت دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی
خوبان جفا کنند ولی تا به غایتی
سنگین دلی، و گرنه چنین درد سینه سوز
در سینهٔ تو نیز بکردی سرایتی
دارم شکایت از تو، ولی منع میکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.