عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است
دلیریی که دلم کرد و میزند در صلح
به اعتماد نگههای رغبت آمیز است
مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است
شدیم مات به شطرنج غایبانهٔ تو
به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر
دلم که بستهٔ آن طرهٔ دلاویز است
جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب
که بخت شور به ریش جگر نمکریز است
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق
حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است
به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون
تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است
شدست دیدهٔ وحشی شکوفه دار و هنوز
در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات عاشقانه و کنشهای مرتبط با عشق میپردازد. شاعر به تضاد میان عتاب و تغافل اشاره میکند و تصریح میکند که گاهی دلیرانه در صلح زندگی میکند، در حالی که رنج و درد عشق مانند بیماریای است که نیاز به پرهیز دارد. او به نوعی بازی شطرنج اشاره دارد که عاشقان در آن مات شدهاند و از طولانی بودن عشق و جدایی شکایت میکند. همچنین، زیبایی و جذابیت معشوق را با تصاویری از زلف و طره توصیف میکند و به دشواریهای عشق و رقبای آن اشاره دارد. شعر در نهایت به امید و انتظار اشاره دارد، انگار که شاعر هنوز به ثمر رسیدن عشقش امیدوار است.
هوش مصنوعی: اگرچه سرزنش و توبیخ ممکن است به شدت و خشونت عمل کند، اما بیتوجهی و عدم توجه به مسائل به آن اندازه خطرناک نیست.
هوش مصنوعی: شجاعتی که در دل من به وجود آمده، به گونهای است که با اعتماد و اطمینان نگاههای پر تمایل را به سوی خود جلب میکند، حتی در شرایط صلح.
هوش مصنوعی: عاشقان مانند بیمارانی هستند که به خاطر عدم توجه به احساسات و نیازهای خود رنج میبرند. اگرچه این مشکل آنان نیاز به درمان دارد، اما گاهی با پرهیز از بیتوجهی به مدت چند روز میتوانند بهتر شوند.
هوش مصنوعی: ما در برابر حرکات مخفیانهٔ تو در بازی شطرنج به شدت سردرگم شدهایم. به ما لبخند بزن که بازی زیبا و جذابت ما را به وجد میآورد.
هوش مصنوعی: در گردن او زنجیری از زلف تو میبندند که دل من به آن گیسوی جذاب وابسته است.
هوش مصنوعی: دل من به شدت دچار ناراحتی و تشویش است و اشکهای تلخی از چشمانم میریزد. این نشان میدهد که سرنوشت شومی در زندگیام وجود دارد که به جانم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: به رقیب خود بگو که عزت خود را نبر، زیرا در میدان عشق، هیچکس نمیتواند با تو مقابله کند، حتی اگر پرویز باشد.
هوش مصنوعی: فرهاد به عشق تو به سراغ زیباییها میرود، اما نگو که خود را به اسب سرکش سپرده است.
هوش مصنوعی: چشمان وحشی پر از شکوفه شده، اما هنوز در انتظار میوه از آن درخت تازه جوانه زده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر چه باده فرح بخش و باد گُلبیز است
به بانگِ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صُراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام، فتنه انگیز است
در آستینِ مُرَقَّع، پیاله پنهان کن
[...]
قدم به طرف چمن نه که سبزه نوخیز است
شکوفه در قدم دوستان درم ریز است
مده به باد گرانمایه عمر بی باده
کنون که باده فرحبخش و باد گلبیز است
سرود مجلس تو صوت عندلیب بس است
[...]
کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
[...]
از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است
که آتش تب شوقم نه آن چنان تیز است
چو زلف باز کنی ناله خیزد از دل ها
که دام ما همه این طره ی دل آویز است
ز طره مشک به دامان کوهکن پاشد
[...]
بیا که بی سرزلف تو موج باده ناب
به رنگ حلقه ماتم، کدورت انگیز است
بهار حسن ترا برگ ریز عشوه مباد
که از هوای توام ابردیده گل بیز است
به دور نرگس او، دل ز خون لبالب کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.