بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشاندل کرد
طوطیی را به خیالِ شکری دلخوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد
قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد
ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی
که امیدِ کَرَمَم همرهِ این مَحمِل کرد
رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد
آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ
در لحد، ماهِ کمانابرویِ من منزل کرد
نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج شاعر از جدایی و فراق میپردازد. بلبلی که خون دل میخورد، به سختی به هدفی میرسد، اما باد غفلت او را پریشان میکند. طوطی که به خیال خوشی بود، ناگهان با عواقب سختی مواجه میشود. شاعر به یاد میوه دلش میافتد که به سادگی از دست رفته و او را در مشکلات فرو برده است. او از بار سنگینی که بر دوشش است شکایت میکند و از خداوند کمک میطلبد. همچنین به زیبایی و جذابیت چرخ گردون اشاره میکند که با حسادت دیگران تخریب شده است. در انتها، حافظ از بیتوجهی به عمر و فرصتهای از دست رفتهاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: پرندهای عاشقانه دلی میسوزاند و از گلها بهره میگیرد، اما باد غیرت و حسادت دل او را با خارهایی پراکنده و آشفته پر میکند.
هوش مصنوعی: طوطی به خیال شیرینی و خوشی دلخوش بود، اما ناگهان طوفان نابودی آرزوهایش را از بین برد.
هوش مصنوعی: عزیزم، ای میوهٔ دل، یاد تو بخیر که چقدر راحت به دست آمدی، اما درعوض کار من را بسیار دشوار کردی.
هوش مصنوعی: راهنما، بار من بر زمین افتاد. ای خدا، به من کمک کن که امید لطف و کرم تو همراه این وسایل سفرم باشد.
هوش مصنوعی: ای زمین، مرا به خاطر نمِ اشکهای چشمانم خوار نکن، زیرا این آسمان فیروزهای، خانهی شادی و نشاط را از این کثیفی پر کرده است.
هوش مصنوعی: آه و ناله که به خاطر حسادت آسمان، چهره زیبای من در خاک آرام گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی به چهره زیبای معشوق نگریستم، همه چیز را فراموش کردم. چه باید بکنم؟ روزگار من را غافل کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد
کجه هندوی زلف کچه بازت گل کرد
باغبان زلف سیه برگل رخسار تو دید
یاد جعد گره اندر گره سنبل کرد
با تو گل سر ز گریبان لطافت برزد
[...]
دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد
آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد
دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم
دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد
ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست
[...]
چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
که به یک جرعه مرا بی خود و لایعقل کرد
چشم بد دور ازین فتنه که عاقل برخاست
که به یک جلوه مرا از دو جهان غافل کرد
زد به یک تیغم و از زحمت سر فارغ ساخت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.