جلوه گل رخت از طره چون سنبل کرد
کجه هندوی زلف کچه بازت گل کرد
باغبان زلف سیه برگل رخسار تو دید
یاد جعد گره اندر گره سنبل کرد
با تو گل سر ز گریبان لطافت برزد
جامه را بر تن او باد صبا جل جل کرد
خانه مرغ دلم شاخ سر طوبی بود
عاقبت خانه خود در سر آن کاکل کرد
عاشق مست که در بزم چمن نعره زن است
کاسه داریش گل و مطربیش بلبل کرد
کشتی باده پیاپی پل دریای غم است
وقت آن خوش که عمارتگری این پل کرد
جامی از جام جمالیست غزلخوان که به باغ
گلبن از جرعه ای آن ساغر گل پر مل کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوقه میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیههای زیبا، تصویرهایی از زلف و چهره معشوقه دارد. باغبان زلف معشوقه را با گل و سنبل مقایسه میکند و به لطافت و زیبایی او اشاره میکند. شاعر همچنین به حالت عاشق و شاداب خود اشاره میکند و عشق را به باده و گل تشبیه میکند. در نهایت، تصویر باغی پر از زیبایی و شادابی در دل عاشق به نمایش گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند گل، درشتی و لطافت خود را به نمایش گذاشته است. زلف سیاه تو که همچون زعفران میدرخشد، زیباییات را دوچندان کرده است.
هوش مصنوعی: باغبان که با موهای مشکی تو در چهرهات آشنا شد، به یاد پیچ و تابهای زیبا، گلی ممتاز و خوشبو مانند سنبل را پرورش داد.
هوش مصنوعی: با تو، گلی که از گریبان لطافت خارج شد، بر تنش لباس را به همراه نسیم سحرگاهی زیبایی میفزاید.
هوش مصنوعی: خانهای که دل مرغ من در آن قرار داشت مانند شاخ درخت طوبی بود، اما در نهایت، آن خانه به طور غیرمنتظرهای در سر آن کاکل قرار گرفت.
هوش مصنوعی: عاشق سرشار از احساس و شوق در جشن و شادی چمن، سر و صدای بلندی به راه انداخته است. در دستانش گل و در خوشنوازیاش صدای بلبل وجود دارد.
هوش مصنوعی: کشتی پر از باده هر لحظه در دریاچه اندوه در حرکت است و زمان خوشی فرامیرسد که کسی بتواند این پل را بسازد.
هوش مصنوعی: شخصی که غزلی را میخواند، به مانند کسی است که از زیباییها جامی پر کرده و آن را در باغ گلی میریزد و با یک جرعه از آن، ساغری پر از گل میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیالِ شکری دل خوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد
قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
[...]
دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد
آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد
دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم
دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد
ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست
[...]
چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد
که به یک جرعه مرا بی خود و لایعقل کرد
چشم بد دور ازین فتنه که عاقل برخاست
که به یک جلوه مرا از دو جهان غافل کرد
زد به یک تیغم و از زحمت سر فارغ ساخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.