بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود: ز یزدان بر آن شاه باد آفرین
بخش ۲: چو شد کار پیران ویسه به سر
بخش ۳: سپهدار توران از آن سوی جاج
بخش ۴: چو آگاه شد شهریار جهان
بخش ۵: بدو گفت شاه ای سرفراز مرد
بخش ۶: بفرمود تا قارن نیکخواه
بخش ۷: چو روشن شد آن چادر لاژورد
بخش ۸: چو خورشید برزد سر از برج گاو
بخش ۹: چو نیمی ز تیره شب اندر گذشت
بخش ۱۰: بفرمود تا پیش او شد دبیر
بخش ۱۱: وز آن سوی گنگ اندر افراسیاب
بخش ۱۲: دو هفته بر این گونه شادان بزیست
بخش ۱۳: دگر روز چون خور برآمد ز راغ
بخش ۱۴: چو از جهن پیغام بشنید شاه
بخش ۱۵: یکی تاج دادش زبرجد نگار
بخش ۱۶: دبیر نویسنده را پیش خواند
بخش ۱۷: وز آن پس برآمد ز لشکر خروش
بخش ۱۸: به ره کنده پیش و پس اندر سپاه
بخش ۱۹: بفرمود تا پیش او شد دبیر
بخش ۲۰: وز آن پس بیامد خرامان دبیر
بخش ۲۱: فرستاده شاه چون بازگشت
بخش ۲۲: پس آگاهی آمد به افراسیاب
بخش ۲۳: به جیحون گذر کرد بر سوی بلخ
بخش ۲۴: از آن پس چنان بد که افراسیاب
بخش ۲۵: چنان بد که گودرز کشوادگان
بخش ۲۶: بیامد جهاندار با تیغ تیز
بخش ۲۷: چو با ایمنی گشت کاووس جفت
بخش ۲۸: بر این گونه تا سالیان گشت شصت
بخش ۲۹: شب و روز یک هفته بر پای بود
بخش ۳۰: چو یک هفته بگذشت ننمود روی
بخش ۳۱: جهاندار شد پیش برتر خدای
بخش ۳۲: سر هفته را زال و رستم به هم
بخش ۳۳: چو بشنید خسرو ز دستان سخن
بخش ۳۴: غمی شد دل ایرانیان را ز شاه
بخش ۳۵: چو کیخسرو آن گفت ایشان شنید
بخش ۳۶: چو دستان شنید این سخن خیره شد
بخش ۳۷: شهنشاه بر تخت زرین نشست
بخش ۳۸: به هشتم نشست از بر گاه شاه
بخش ۳۹: به ایرانیان گفت هنگام من
بخش ۴۰: بفرمود تا رفت پیشش دبیر
بخش ۴۱: جهاندیده گودرز برپای خاست
بخش ۴۲: چو گودرز بنشست برخاست طوس
بخش ۴۳: ز کار بزرگان چو پردخته شد
بخش ۴۴: به ایرانیان گفت پیروز شاه
بخش ۴۵: چو بهری ز تیره شب اندر چمید
بخش ۴۶: و زآن پس بخوردند چیزی که بود
بخش ۴۷: چو لهراسب آگه شد از کار شاه