شکر خدا که باز به امداد همّتم
جا داده عشق بر سر کوی ملامتم
پیغمبرم به شرع محبّت، به کتف من
باشد نشان سنگ تو مهر نبوّتم
اظهار شکوه از ستم دوست کافریست
ای لاله داغدار نرویی ز تربتم
آن شعله بین که با همه آغوش دشمنی
یک دم جدا نگشته ز آغوش حسرتم
فیّاض طعن خواری من بیش ازین مکن
خوارم ولیک خوار دیار محبّتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد درد و رنجهای دل شاعر است که از بیوفایی یاران و زخم زبانهای آشنا رنج میبرد. او به حال خود شکوه میکند و به مسلمانان میگوید که حتی کافران نیز به او رحم میکنند. شاعر از ناامیدیهایش سخن میگوید، اما هنوز هم امید دارد. زندگی برای او کوتاه و پر از سردرگمی است و غم دریا او را مضطرب میکند. او به شخصیت محبوبش اشاره میکند که دلش به تماشای او شاد میشود، در حالی که خود از او دور است. شاعر از درد و دلش میگوید و میفهمد که چگونه با وجود غمها، باید ادامه دهد. او به قدرت عشق و مهر ورزیدن اشاره میکند و در نهایت به احساسات درونیاش پرداخته و از تجربیات عاشقانهاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: خوشحالم که خدا دوباره کمکم کرده و عشق را در جایگاه مهمی در زندگیام قرار داده، حتی اگر این عشق به خاطر ملامت و انتقاد دیگران باشد.
هوش مصنوعی: پیامبر من با محبت و اصول دین، بر دوش من نشانی از سنگ تو دارد که نشانه پیامبریام است.
هوش مصنوعی: نگرانی و گلایه کردن از ظلم و بیوفایی کسی که دوست نامیده میشود، نشانهی کفر و بیاحترامی است. ای لالهی افسرده و غمگین، تو نباید از خاک من بروی و رخت سفر بربندی.
هوش مصنوعی: به آن شعله توجه کن که با وجود دشمنی و مشکلاتی که دارد، هیچ وقت از آغوش آرزوهایم فاصله نگرفته است.
هوش مصنوعی: ای بخشنده، از توجیه و تحقیر من بیش از این نکن؛ هرچند که من خوار و ناکامم، اما همواره در دیار عشق و محبت محتاج محبت و احترامم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم
زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست
بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم
هرچند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت
[...]
من شاهباز زاده شاه شریعتم
از بهر صید طایر قدس حقیقتم
طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس
عنقای برج عزت و شاه شریعتم
لاهوتیم که هم بر ناسوت گشتهام
[...]
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
[...]
مولای من بیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زانجا که فیض عام سعادت فروغ تست
بیرون شدن نمای ز ظُلمات حیرتم
هرچند غرق بحر گناهم ز صد جهت
[...]
یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم
ز آلایش تعلق آن ده طهارتم
از دست رفت پای، بده دست و پای سعی
تن گشت همچو سرمه، بده چشم عبرتم
گرد گناه، از گهرم برده آب و رنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.