گنجور

 
واعظ قزوینی

یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم

ز آلایش تعلق آن ده طهارتم

از دست رفت پای، بده دست و پای سعی

تن گشت همچو سرمه، بده چشم عبرتم

گرد گناه، از گهرم برده آب و رنگ

اشک ندامتم ده و، رنگ خجالتم

دستار عقل کهنه شد و، دلق تن کثیف

بستان مرا، که سخت گرفته است نکبتم

ز آب حیات بندگی جانفزای تست

باشد اگر ز زندگی خویش لذتم

تا روشنم شود که همه غیرتست هیچ

بگشای دیده، یاری از این خواب غفلتم

سر تا بپاست نسخه اطوار من غلط

یارب بده به خامه توفیق صحتم

دادی چو ملک فقر، هم ارزانیم بدار

ترسم که حرص شوم زند پا بدولتم

لب تشنه تر، ز مزرع امید واعظم

از چشمه سار لطف، بده آب رحمتم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم

مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم

زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست

بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم

هرچند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت

[...]

نسیمی

من شاهباز زاده شاه شریعتم

از بهر صید طایر قدس حقیقتم

طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس

عنقای برج عزت و شاه شریعتم

لاهوتیم که هم بر ناسوت گشته‌ام

[...]

وحشی بافقی

صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم

خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم

من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم

گیرم که استوار بود پای جرأتم

زندان بی در است کدورتسرای هجر

[...]

فیض کاشانی

مولای من بیا که هواخواه خدمتم

مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم‏

زانجا که فیض عام سعادت فروغ تست

بیرون شدن نمای ز ظُلمات حیرتم

هرچند غرق بحر گناهم ز صد جهت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
فیاض لاهیجی

شکر خدا که باز به امداد همّتم

جا داده عشق بر سر کوی ملامتم

پیغمبرم به شرع محبّت، به کتف من

باشد نشان سنگ تو مهر نبوّتم

اظهار شکوه از ستم دوست کافریست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه