من شاهباز زاده شاه شریعتم
از بهر صید طایر قدس حقیقتم
طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس
عنقای برج عزت و شاه شریعتم
لاهوتیم که هم بر ناسوت گشتهام
تا جزء و کل شناسم و هم بعد و قربتم
آری ز ملک تا ملکوتم گذر بود
جبروت منزلم شده لاهوت خلوتم
دانسته ام که مبداء و میعاد من کجاست
اینجا اگر چه پاسی در قید صورتم
آدم نبود و عالم و نه جن و نه ملک
کو کرد ظاهرم چو یم از نور فطرتم
تا آمدم ز عالم علوی در این مقام
دایم از این فراق گرفتار محنتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و عرفانی شاعر است. او خود را شاهباز زاده شاه شریعت میداند و به جستجوی حقیقت، یعنی صید طایر قدس، اشاره میکند. شاعر به بالاترین مقامها و زیباییهای معنوی خود اشاره دارد، از طاووس و سیمرغ به عنوان نمادهای پاکی و بزرگی یاد میکند.
او در ادامه به کشف وجود خود و ارتباطش با عالم بالا و پایین میپردازد و اینکه چگونه از ملک به ملکوتم رسیده است. او به «لاوت» و «ناسوت» اشاره میکند و میگوید که در این دنیا، علومی چون آدم، جن و ملک وجود ندارند و فقط نور فطرتش را میبیند.
شاعر در نهایت بیان میکند که با ورود به این دنیا از مقام علویاش دور شده و در این فراق، از محنتها و مشکلات رنج میبرد. این شعر در کل به مسأله وجود، شناخت و جستجوی حقیقت در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من فرزند یک شاه بزرگ هستم و برای شکار پرندهای از عالم حقیقت به دنیا آمدهام.
هوش مصنوعی: من طاووس زیبا و دلنواز باغ انسانیت هستم و در باغ مقدس، مانند سیمرغ، و در عرش عزت و مقام، همانند عنقا و شاه راه شریعت قرار دارم.
هوش مصنوعی: من از مقام الهی به دنیای مادی نازل شدم تا هم اجزا را بشناسم و هم کل را درک کنم و هم رابطهام با خداوند را فهمیده و نزدیکتر شوم.
هوش مصنوعی: بله، از دنیای مادی و سلطنت به دنیای روحانی و معنوی عبور کردهام. قدرت و عظمت خانهام به مرحلهای رسیده است که به فضایل و عوالم بالا نزدیک شدهام و در تنهاییام به حقیقت و رازهای خدایی نزدیکتر شدهام.
هوش مصنوعی: من میدانم که منشا و مقصد من کجاست، هرچند که در اینجا، در ظاهر و دنیای ظاهری، مدتی هستم.
هوش مصنوعی: در زمانی که هیچ موجودی مانند انسان، عالم، جن یا ملک وجود نداشت، تنها نور فطرت من بود که به صورت روشنی در آمده بود.
هوش مصنوعی: وقتی که به این جایگاه معنوی رسیدم، از دنیای بالا به اینجا آمدم و حالا به خاطر جدا افتادن از آنجا با مشکلات و سختیها روبرو هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازآی ساقیا که هواخواهِ خدمتم
مشتاقِ بندگیّ و دعاگویِ دولتم
زان جا که فیضِ جامِ سعادت فروغِ توست
بیرون شدی نُمای ز ظلماتِ حیرتم
هرچند غرقِ بحرِ گناهم ز صد جهت
[...]
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
[...]
مولای من بیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زانجا که فیض عام سعادت فروغ تست
بیرون شدن نمای ز ظُلمات حیرتم
هرچند غرق بحر گناهم ز صد جهت
[...]
شکر خدا که باز به امداد همّتم
جا داده عشق بر سر کوی ملامتم
پیغمبرم به شرع محبّت، به کتف من
باشد نشان سنگ تو مهر نبوّتم
اظهار شکوه از ستم دوست کافریست
[...]
یارب ز چرک مال جهان بخش نفرتم
ز آلایش تعلق آن ده طهارتم
از دست رفت پای، بده دست و پای سعی
تن گشت همچو سرمه، بده چشم عبرتم
گرد گناه، از گهرم برده آب و رنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.