در خرابات ار شبی میل قدح کمتر کنم
عذر آن را روزها اندر سر ساغر کنم
خواهم از داغ جفا وز زخم گردون لالهوار
خاک و خون بر سر کنم وز خاک و خون سر بر کنم
تا که در آتشگه دیر مغانم شعلهسان
گاه مردن بستر راحت ز خاکستر کنم
هردم از کیفیت می چون فتم در عالمی
مست باشم چونکه میل عالم دیگر کنم
بس که دارم خار غم زین گلشن نیلوفری
کی به گلشن میل بر گلهای نیلوفر کنم
من که و نام وصال این بس که در دیوانگی
جان فدای عشق آن حور پریپیکر کنم
کار بیتقدیر چون ممکن نباشد ای حکیم
کی نظر بر سیر چرخ و گردش اختر کنم
فانیا چون سرخرویی بایدم در راه فقر
خرقه و سجاده زان رهن می احمر کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به عشق و زندگی گفتگو میکند. او میخواهد از درد و رنج خود به کمک شراب کم کند و از خاک و خون داغ دل برای خود سوزانی به یادگار بگذارد. شاعر در آتشگاه مغان میسوزد و به دنبال تجربههای جدید و مستی است. او غم و درد را از گلشن زندگیاش میداند و به عشق حور پیکر خود فدای جان میشود. در نهایت، شاعر به حکمت زندگی و سیر چرخ روزگار اشاره میکند و تأکید میکند که در این دنیا، تقدیر بر انسان حاکم است و نمیتواند بر روی گردش اختران تأثیر بگذارد. او در جستجوی فقر و رنج، به ترک دنیا و لذتهای آن فکر میکند.
هوش مصنوعی: اگر در میخانه شبی کمتر به مینوشی بپردازم، دلیلش این است که روزها بیشتر دربارهی آن فکر میکنم.
هوش مصنوعی: من از درد فراق و زخمهایی که زندگی به من زده، به قدری آزردهام که میخواهم همچون گلی که از خاک و خون روییده، سر برآورم و از این شرایط سخت جدا شوم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آتشگاه دیر مغان شعلهورم، گاه گاهی راحتی را بر بستر خاکستر پیدا میکنم و از آن میگذرم.
هوش مصنوعی: هر لحظه از حال و هوای شراب پر شوق و ذوق میشوم، به گونهای که در جهانی دیگر غرق در مستی و شوری میشوم زیرا به دنیای دیگری تمایل دارم.
هوش مصنوعی: به خاطر غمهایی که از این باغ نیلوفر دارم، دیگر هیچ تمایلی به رفتن به باغ و دیدن گلهای نیلوفر ندارم.
هوش مصنوعی: من که هستم و چه نامی از وصال در دل دارم، به اندازهای که در دیوانگی عاشق شوم، جانم را فدای عشق آن پریزیبا میکنم.
هوش مصنوعی: اگر کار بدون تقدیر و سرنوشت امکانپذیر نباشد، ای حکیم، چگونه میتوانم به حرکت ستارهها و چرخش آنها توجه کنم؟
هوش مصنوعی: از آنجا که من در مسیر فقر و نیاز به سرخرویی شجاعانه پیش میروم، باید پوشش و چراغ راه خود را از شراب سرخ رنگ پر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیبِ توبهکاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم
عشق دردانهست و من غَوّاص و دریا میکده
[...]
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من کاری چنین کمتر کنم
ایخوش آنساعت که صوفی موجزن در بر کنم
فخر بر جمله قدک پوشان بحرو برکنم
چند ازین رو جامه گردانم بدان روی دگر
[...]
چند در دل آرزو را خاک غم بر سر کنم
آتشی را تا به کی در زیر خاکستر کنم
چند بینم خواری و در سینه دزدم تیر آه
شعله را تا کی نگهبانی به بال و پر کنم
زاریم گویا اثر دارد که امشب بر درش
[...]
کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کنم
چون نظر هرجا شوم گم، سر ز مژگان بر کنم
حال دل خاطرنشان او کنم روز وصال
گر دهد نظارهام فرصت که چشمی تر کنم
چون خیال عافیت بندم، بسوزم خویش را
[...]
باورم آید اگر گوید جفا کمتر کنم
ساده لوحم هرچه میگویند من باور کنم
شمع سان خاکستر خود ریختم بر سر چرا
خویش را ممنون گلخن بهر خاکستر کنم
سر نهم بر خاک کوی او ازین پس چون نماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.