دور از تو شب و روز مرا خواب حرام است
من خود چه شناسم که شب و روز کدام است
شد نامزد از عشق توام محنت عالم
یا محنت عالم همه را عشق تو نام است
از سنبل زلفش حذر ای آهوی دل کن
دانسته رو این راه که اینجا همه دام است
تا در پی کامی همه نا کامیت آید
دست طمع از کام چو شستی همه کام است
ما گرچه هلالیم و حریفان همه بدرند
چون نیک ببینی همه را کار تمام است
صاف می کوثر دهدم پیر خرابات
وز دوست هنوزم طلب دردی جام است
فریاد، که اهلی علم داد برآورد
از آتش آهش که بلند از لب بام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دلتنگی و عشق عمیق شاعر به محبوبش است. شاعر احساس میکند که دوری از معشوقش خواب و آرامش را از او گرفته و نمیتواند تفاوت شب و روز را درک کند. او همچنین به محنتها و دردهایی که از عشق به محبوبش به او تحمیل شده، اشاره میکند و میگوید که این دردها به نوعی نشان عشق اوست. شاعر از زلف معشوقش به عنوان دامهایی یاد میکند که او را به خطر میاندازند و میخواهد از آرزوهایش دست بکشد، زیرا در این مسیر ناکامی بسیار خواهد بود. همچنین، او به این نکته اشاره دارد که با وجود دشواریها، باید واقعیات را ببیند و نمیتواند از درد عشق فرار کند. در نهایت، او از عواطفش فریاد میزند و غم خود را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، شب و روز برای من بیمعناست و من خود نمیدانم که شب و روز یعنی چه.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، دیگر تمام مشکلات و رنجهای دنیا برای من معنایی ندارد. همه سختیها و محنتها به خاطر عشق توست.
هوش مصنوعی: به خودت بیا و از زلف زیبای او دوری کن، ای دل آهو! خوب بدان که این مسیر خطرناک است و همه جا دامهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دنبال رسیدن به موفقیت هستی و در این راه ناکام میشوی، بهتر است از آرزوهای غیرواقعی دست برداری، چون وقتی همه چیز را آرامش داده باشی، به همه آنچه که مطلوب است میرسی.
هوش مصنوعی: ما هرچند که درخشش و زیبایی کمتری داریم و رقبای ما کامل و بینقصاند، اما اگر دقیقتر نگاه کنی، همه آنها در انجام کارهایشان به مرحله نهایی رسیدهاند.
هوش مصنوعی: من به قدری خوشحالم که از شراب کوثر مینوشم و از پیر میخانه طلب میکنم که هنوز هم دوست دارم درد جانسوز عشق را در دل داشته باشم.
هوش مصنوعی: فریاد را بلند کن، چرا که دلِ آتشین او از شدت اندوهی که دارد به آسمان رسیده و بر بام خانهها میتازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.