گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است

عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود به دامش

المنت لله که امروز به دام است

چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت

ما را نظری از مه روی تو تمام است

از طاق دو ابروی تو، ای کعبه مقصود

خلقی به گمانند که تا کعبه کدام است

چشم تو اگر خون دلم ریخت، عجب نیست

او را چه توان گفت که او مست مدام است

خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش

عاشق که ترا دید چه پروای سلام است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
گزیدهٔ غزل ۷۷ به خوانش طوبی برزگر
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

ای مجلسیان راه خرابات کدام است

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

ما را غمت ای ماه پری‌چهره تمام است

برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم

[...]

ابن یمین

رویت که ازو عالم خوبی بنظام است

چشم بد از و دور یکی ماه تمام است

نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد

خورشید کنیز است ترا ماه غلام است

یک بنده روی رخت غره صبح است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
کمال خجندی

ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است

در مذهب ما مذهب ناموس حرام است

گو خلق بدانید که پیوسته فلان را

رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است

سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است

[...]

ناصر بخارایی

چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است

گوش من و بانگ نی و دست من و جام است

گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید

ما را رخ زیبای تو ماه تمام است

رخسار تو را لالهٔ‌ دل‌سوخته هندوست

[...]

حافظ

گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است

سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه