چون هفت روز که مدت اخطار و مهلت آفات و ایام بوس و اوقات نحوس بود، منقضی شد و کواکب سعود به درجات طالع شاهزاده اتصال کردند و اوتاد طالع از درجات هبوط به مرقات صعود برآمدند و اشکال طالع با نجوم سعود قران کردند و احوال شاهزاده با سعادت قرین گشت، زبان بگشاد و به وزیر کبیر پیغام فرستاد و گفت:
برخیز و بیا که حجره آراسته ایم
امروز بران نشست برخاسته ایم
بیا که نوبت مشقت و محنت گذشت و مدت محبت و مسرت رسید. رنج برگیر و حجره را جمالی ده مه گفته اند:
اذا بلغ الرای المشوره فاستعن
بحزم نصیح او نصیحه حازم
چون معتمد برسید و رسالت بگزارد، وزیر بدان سبب تبجح و اهتزاز نمود و در حال، به خدمت شتافت. شاهزاده او را قیام نمود و شرف تقبیل بارگاه ارزانی داشت و ثنا و آفرین گفت و اعذار بسیار تمهید کرد و از عنایت و کفایت که وزرای شایسته تقدیم کرده بودند و لطایف بدایع و غرایب صنایع که در اثنای مواعظ و نصایح درج افتاده بود و هر یک منزلتی شریف و رتبتی منیف و موقعی عظیم و محلی رفیع یافته، بر آن احماد فرمود و شکرها پیوست و به منتی هرچه تمامتر مقابله کرد و گفت: نفس نفیس و ذات شریف ما در معرض تلف و تفرقه بود، اگر نه کفایت و شهامت شما دستگیر و پایمرد دولت ما بودی. و چون ساعات سعادت، مساعدت نماید و اوقات مسرت مسامحت کند به ادای حقوق هر یک چنانکه لایق همت و مروت ما باشد و گرم عقل ما اقتضا کند، انتصاب نموده شود، خاصه وزیر بزرگ که مساعی حمیده او آثار محمود نمود و ماثر مرضی او موقع مشکور یافت.
لعمرک ما المعروف فی غیر اهله
و فی اهله الا کبعض الودائع
فمستودع قد ضاع ما کان عنده
و مستودع ما عنده غیر ضائع
پس گفت: پیش تخت شاه رو و دعا و خدمت به نیابت من اقامت کن و در خواه تا اکابر حضرت و اعیان مملکت محفلی کنند و درجات من در صنوف علم که درین مدت تحصیل کرده ام بدانند و از محصول حکمت و حصول منقبت و محصلات و متعلمات من با خبر شوند. پس وزیر پیش تخت شاه رفت و گفت:
ابشر بیوم قائم و اسعد بعز دائم
آنگاه پیغام شاهزاده بگزارد و التماسی که کرده بود باز نمود که شاه محفلی فرماید و مثال دهد تا حکما و وزرا حاضر آیند و در مناظره علمی مفاضلت کنند و در معرکه دانش مبارزت نمایند. سوالها کنند و جوابها شنوند و مرتبت من در استجماع معالی و استیفای معانی بدانند. شاه از استماع این مقدمات متبجح گشت و در باغ مشاهدت، گلزار مسرتش بشکفت. بفرمود تا اعیان و ارکان و مشاهیر و جماهیر حاضر آمدند و محفل عقد کردند و شاهزاده حاضر شد و سند باد نیز بیامد و شاهزاده ملک را خدمت کرد و در موقف بارگاه ایستاد و بساط زمین ببوسید و گفت:
نعمت بما تهوی و نلت الذی ترضی
و القیت ما ترجوا و وقیت ما تخشی
و یعلم علام الخفیات اننی
اعدک دخرا للممات و للمحیا
مبارک آمد روز و مساعد آمد یار
سلاح کینه بیفکند چرخ کینه گذار
مدت عمر پادشاه در کمال امنیت و مزید معالی و بسطت هزار سال باد. مناشیر تقدیر به موافقت تدبیر او موقع و امثله قضا بر موجب رضای او موشح به رای انور ملک پرور عدل گستر که آفتاب در جنب او چون سایه تیر نماید و ماه با عزم او چون سها خیره بماند.
یجلوا بضوء العزم داجیه المنی
و له مع العزم المضی ء مضاء
پوشیده نماند که همیشه مقامات تقدیر مخالف مقالات تدبیر است و هر موجودی که از مزاج جواهر اسطقسات ترکیب یابد و در دایره حدوث و امکان درآید، چاره نیست از آنکه غرض ناوک حوادث و هدف تیر نوائب شود و به آورد روزگار در مجال مقادیر جولان سازد و گنبد دوار بر وی به نیک و بد بگردد.
اف من الدنیا و ایامها
فانها للحزن مخلوقه
همومها لاتنقضی ساعه
عن ملک فیها و عن سوقه
یا عجبا منها و من شانها
عدوه للناس معشوقه
و حال بنده همین مزاج داشت که چند روز جوهر طینت او در بوته ابتلا و امتحان نهادند و به آتش قهر و سطوت، صفوت دادند و زمانه جافی در پایگاه حوادث، دستبردی نمود و سپهر شوخ چشم غدار، چشم زخمی رسانید. اما رای وزرای دولت و خرد و حزم پادشاه، پیش ضربت مکیدت دشمن، به دفع اذیت و رفع بلیت، حصنی حصین و جوشنی استوار بود، لاجرم کارگر نیامد. جف القلم بما هو کائن الی یوم القیامه و خاتمت مرضی و عاقبت مسعود روی نمود و به سد حزم و احتیاط خللی راه نیافت و به قوت رای پیر و بخت جوان ملک، عزیمت دشمن به امضا نرسید و روی نجح طلب در سطح آینه مراد خود ندید و ارادت او به نفاذ نینجامید و ضجرت و حدت بر طبع شاه مستولی نشد و فرصت او فایت نگشت.
فان حملک حلم لاتکلفه
لیس التکحل فی العینین کالکحل
گر بسنجد سپهر، حلم ترا
بشکند خرد پله و شاهین
و کیفیت آنچه میان او و کنیزک رفته بود، بر رای پدر عرض داد و به حجج واضح و دلایل لایح، مبرهن و روشن گردانید، چنانکه غبار نفرت از صحیفه آینه خاطر عاطر شاه زایل گشت.
رقاب الانام و قد اصبحت
مثقله بالایادی الکبار
پس گفت: مانند این واقعه و نظیر این حادثه حکایتی است. اگر رای عالم آرای شاه اشارت فرماید، بگویم. فرمود: بگوی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پس از گذشت هفت روز که زمان اخطار و مهلت شمشیرآزارها بود، زمان خوشحالی و سعادت برای شاهزاده فرا رسید. او به وزیر خود پیغام فرستاد که برای جشن و دیدار آماده شوند و خبر داد که دوران رنج به پایان رسیده است. وزیر با افتخار به خدمت شاهزاده رسید و از خدمات وزرا و محمد سخت سپاسگزاری کرد. شاهزاده درخواست برگزاری محفلی از سوی پادشاه کرد تا علم و دانش خود را به نمایش بگذارد و وزرا و حکما در آن حضور یابند.
پادشاه با خوشحالی به این درخواست پاسخ مثبت داد و افرادی از ارکان مملکت دعوت شدند. شاهزاده در محفل حضور پیدا کرد و ابراز شکر و شادمانی کرد. او آرزوی زندگی بلند و با عزت برای پادشاه داشت و تأکید کرد که مسئولان باید به شایستگی عمل کنند. سپس به موردی دیگر اشاره کرد که نشاندهندهی ناپایداری و فریبندگی دنیا و حوادث آن است و خواستار بیان حکایتی مشابه شد که پدرش در موردش پرسید.
هوش مصنوعی: پس از گذشت هفت روز که زمان هشدار و مهلتهای بدآهنگی و روزهای نامناسب بود، این مدت به پایان رسید. در این زمان، ستارههای خوشبختی به درجاتی از طالع شاهزاده رسیدند و عناصر اصلی طالع از وضعیت تنزل به جایگاه بالا صعود کردند. شکلهای طالع با نجوم خوشبختی همخوانی پیدا کردند و وضعیت شاهزاده به سعادت گره خورد. او زبان به سخن گشود و پیامی به وزیر بزرگ فرستاد و گفت:
هوش مصنوعی: بیا و برخیز که امروز حجره را تزیین کردهایم و بر این نشستن آمادهایم.
هوش مصنوعی: بیایید که دوران سختی و مشکلات به پایان رسیده و زمان عشق و شادی فرا رسیده است. زحمت را کنار بگذارید و فضای زندگیتان را با زیبایی پر کنید.
هوش مصنوعی: وقتی نظر به مشورت رسید، به یک مشاور با تدبیر یا نصیحت شخص با تجربه و عاقل تکیه کن.
هوش مصنوعی: زمانی که معتمد به حضور رسید و وظیفه خود را انجام داد، وزیر به همین خاطر خوشحال و سرزنده شد و فوری به سمت او رفت. شاهزاده برای او قیام کرد و به او احترام گذاشت و او را ستایش کرد. همچنین از تمام زحمات و اقدامات مناسبی که وزرای شایسته انجام داده بودند، یاد کرد و به زیباییها و شگفتیهایی که در خلال اندرزها و نصیحتها بیان شده بود اشاره کرد و هر کدام را با منزلت و مقام والایی که داشتند، معرفی کرد. او از این وزرای محترم قدردانی کرد و اظهار gratitude کرد. او افزود که جان و وجود شریف او در خطر و تفرقه بود، اما اگر شهامت و توانمندی شما نبود، دولت ما در قالب تزلزل قرار میگرفت. و وقتی که لحظات خوشبختی به ما کمک کند و اوقات شادی ما را یاری دهد، وظیفه خود را در قبال هر یک به بهترین شکل انجام خواهد داد، به ویژه وزیر بزرگ که تلاشهای او ثمر بخش و قابل تقدیر بوده است.
هوش مصنوعی: به خدا سوگند، نیکی در جایی که لایق آن نباشد و در جای مناسب خود، جز مانند سپردن امانتها نیست.
هوش مصنوعی: آنچه که در دست او بود، گم شده و آنچه که در دست دیگری است، گم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: سپس او گفت: برو جلو تخت شاه و دعا کن و به نیابت از من به خدمت مشغول باش و بخواه که بزرگان و شخصیتهای کشور جلسهای برگزار کنند تا درجات علمی که در این مدت کسب کردهام را بشناسند و از دستاوردهای علمی و موفقیتهایم آگاه شوند. بعد وزیر به جلو تخت شاه رفت و گفت:
هوش مصنوعی: خوشحال باش به روزی که حقیقت برپا شود و به عزت و شکوهی پایدار امیدوار باش.
هوش مصنوعی: شاهزاده پیغامی ارسال کرد و از شاه درخواست کرد تا محفلی برپا کند و نمونهای ارائه دهد تا حکما و وزرا حاضر شوند و در یک مناظره علمی شرکت کنند و در عرصه دانش رقابت کنند. آنها سوالاتی مطرح کنند و پاسخها را بشنوند تا مرتبت او در جمعآوری اطلاعات و درک معانی شناخته شود. شاه با شنیدن این درخواست خوشحال شد و در باغ شادیاش گلها شکفتند. او دستور داد تا شخصیتهای برجسته و مشهور حاضر شوند و محفل را تشکیل دهند. شاهزاده نیز در این محفل حاضر شد و از جانب خود به ملک خدمت کرد و در جایگاه بارگاه ایستاد و به زمین تعظیم کرد.
هوش مصنوعی: ایزدی که نعمتها را بر حسب خواستهات به تو عطا کرده است، آنچه را که خوشنودیات را جلب میکند به تو بخشیده و آنچه را که آرزو داری به تو ارزانی داشته و از آنچه که میترسی، تو را محفوظ داشته است.
هوش مصنوعی: او به رازهای پنهان آگاه است و میداند که من تو را برای زندگی و مرگ ذخیره کردهام.
هوش مصنوعی: روز خوشی فرا رسیده و یار هم در کنار ماست. حالا زمان آن رسیده که دشمنیها را کنار بگذاریم و کینهها را فراموش کنیم.
هوش مصنوعی: امیدواریم که عمر پادشاه با آرامش و رفعت به هزار سال برسد. سرنوشت به گونهای رقم بخورد که با تدبیر او هماهنگ باشد و حوادث به گونهای پیش بروند که موجب خرسندی او شوند. او پادشاهی است که عدالت را گسترش میدهد، طوری که در مقابل او، خورشید مانند سایهای کوچک به نظر میرسد و ماه با اراده او مثل ستارهای درخشان ثابت میماند.
هوش مصنوعی: این بیت به مضمون تلاش و اراده در روشن کردن تاریکیها اشاره دارد. بیانگر این است که با عزم و اراده قوی، میتوان به روشنایی و موفقیت دست یافت و هر گونه ناامیدی را از بین برد. در واقع، عزم و اراده همچون نوری در دل تاریکیها میدرخشد و راه را هموار میسازد.
هوش مصنوعی: همیشه باید توجه داشت که تصمیمات و تدابیر انسانها غالباً با تقدیر و سرنوشت در تضاد است. هر موجودی که از ترکیب عناصر بنیادی شکل بگیرد و وارد عرصه وجود و امکان شود، ناگزیر از آن است که تحت تاثیر حوادث و پیش آمدها قرار گیرد و در جریان زمان، در معرض حالات خوب و بد زندگی قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: نفرت از دنیا و روزهای آن، زیرا این دنیا برای غم و اندوه خلق شده است.
هوش مصنوعی: غمها و اندوهها هرگز پایان نمیپذیرند، در حالی که سلطنت و قدرت در اینجا وجود دارد و در سایهی آن، هر لحظهای میگذرد.
هوش مصنوعی: عجب است که چگونه کسی که برای دیگران خطرساز و دشمن به شمار میرود، میتواند محبوب و دوستداشتنی باشد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من در شرایطی قرار داشتم که چند روز طبع او را در آزمون و امتحان گذاشتند و به آتش خشم و قدرت قرار دادند. زمانه نیز در میانه حوادث، تلاشی انجام داد و آسمان به طور غیرمنتظرهای آسیبی رسانید. اما تدبیر وزرای دولت و خرد و احتیاط پادشاه، در برابر هجمههای دشمن، نه تنها توانستند از اذیتها جلوگیری کنند، بلکه به تقویت اوضاع نیز پرداختند. به همین دلیل، کار به نتیجه نرسید. سرنوشت در نهایت به شکل مطلوبای رقم خورد و با هوش و تدبیر پادشاه، نقشههای دشمن به ثمر ننشست و آرزوی او محقق نشد. همچنین، خشم و هیجان بر روح پادشاه چیره نشد و فرصتی برای او ایجاد نگردید.
هوش مصنوعی: اگر تو را صبر و بردباری بر چیزی تحمیل کردهاند، نباید انتظار داشته باشی که در چشمانت سرمهای باشد، زیرا سرمه کشیدن به چشمان، مانند سرمه واقعی نیست.
هوش مصنوعی: اگر زمان بر تو سخت بگذرد، باید صبر و حوصلۀ خود را حفظ کنی، چرا که خرد و عقل تو مانند پیکان تند و تیز بر فراز خواهد بود.
هوش مصنوعی: کیفیت اتفاقاتی که بین او و کنیزک افتاده بود، به پدرش گزارش داد و با دلایل واضح و مستدل، آن را روشن کرد؛ به طوری که کدورت و نفرتی که در دل شاه وجود داشت، از بین رفت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رقابت میان مردم به شدت افزایش یافته و اکنون همه در تلاشند و زیر بار مسئولیتهای سنگین قرار دارند. افراد بزرگ و موفق، بار سنگین تواناییها و وظایف خود را بر دوش دارند.
هوش مصنوعی: سپس او گفت: مشابه این واقعه و مانند این حادثه، داستانی وجود دارد. اگر نظر عالم، نظر شاه را تأیید کند، میتوانم بگویم. او فرمود: بگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.