گفت: جاوید باد ذات بزرگوار ملک در همیشگی تایید نصرت و تمکین قدرت. آورده اند که در قرون ماضیه و امم سالفه، مردی بود دهقان و متدین. روزی خواست که جماعتی را ضیافت سازد، چنانکه لایق دوستان موافق و رفیقان صادق باشد و در آن هر تکلف و تانق که رسم بود، بجای آرد. پس کنیزک را به طلب شیر به بازار فرستاد. کنیزک زر بداد و شیر بخرید و دعا و انائی که شیر در وی بود، سرگشاده بر سر نهاد و روی به خانه آورد. تقدیر ایزدی چنان اقتضا کرد که لکلکی ماری در دهان گرفته، در فضای هوا بر بالای انا بگذشت و از دهان افعی، قطره ای چند زهر هلاهل در شیر افتاد و هیچ کس بر آن اطلاع و وقوف نیافت. کنیزک شیر به مطبخ آورد و از آن گرنج پختند. چون انواع اطعمه و اصناف اغذیه پیش مهمانان بردند و از هر یک تناول کردند و نوبت به گرنج رسید، هر که یک لقمه به کار برد، بر جای سرد شد. اکنون درین کار، جنایت کرا بود و مستحق تعنیف و تکلیف که باشد؟
الا ربما ضاق الفضاء باهله
و امکن من بین الاسنه مخرج
یکی گفت: گناه کنیزک را بود که شرایط احتیاط بجای نیاورد و شیر سر گشاده بر سر نهاد تا لعاب افعی در وی افتاد. دیگری گفت: این جنایت لکلک ارتکاب کرده است و هلاک این جماعت را سبب، او بوده است که افعی را بر سمت شیر گذرانید تا زهر در وی چکید و واسطه هلاک قومی گشت. دیگری گفت: مادت افنا و اصل اعدام، زهر افعی است که بر اماتت اشباح و تفرقه ارواج مجبول و مطبوع است و مضرت و معرت خلق در وی مرکب. دیگری گفت: گناه از صاحب ضیافت است که چاشنی نفرمود گرفتن و میان مضر و نافع فوق نکرد. شاهزاده گفت: درین واقعه هیچ کس را جرمی نیست که تقادیر، مخالف تدابیرست و دست تدارک آفریدگان از آن کوتاه.
و فی کل یوم نوبه بعد نوبه
کانا خلقنا للنوی و النوائی
و حوادث آسمانی و وقایع فلکی را بهانه ای بس بود و تعلقی کفایت باشد و خود از قضایای آسمانی چنین اقتضا کند که عالم اجسام و اعراض، بی حوادث و وقایع صورت نبندد و بی تبدیل احوال و تغییر افعال ممکن نگردد و حوادث و وقایع را اسباب است و آن از دو قسم خالی نبود، یا جسمانی است یا روحانی. جسمانی آنست که مدرک حواس ظاهر بود و روحانی آنکه مدرک حواس باطن باشد و این هر دو قسم حادثند و حادث را از محدث چاره نیست، چنانکه متحرک را از محرک تا در وجود آید و حادث را معلول و مسبب خوانند و مفعول و مصنوع گویند و وجود این جمله را علل و اسباب است، متسلسل به سببی که او را مسبب الاسباب و واجب الوجود خوانند و آن باری تعالی است و هر گاه که چیزی را زمانه فراز آید، بهانه ای ظاهر گردد و اینها بهانه هلاک و فنای ایشان است که از جمله این اسباب و حوادثند و قضای آسمانی را هیچ رای روشن و زره و جوشن، مانع و دافع نبود. «اذا جاء القضاء عمی البصر».
ان مفتاح الذی تطلبه
بید المقدور فاصبر و اتکل
فرغ الله من الرزق و من
مده العمر و من وقت الاجل
و چون مدد عمر و مدت حیات منقضی نشده بود و زمانه به آخر نیامده، اسبابی ظاهر شد که دافع ابطال تن و موجب ابقای حیات شد تا از گرداب خطر بر ساحل ظفر افتادم و از مهلک اخطار به نجح اوطار رسیدم و آن از جمله شمول خرد و کیاست و وفور دانش و فراغت پادشاه و رزانت رای صایب و فطنت و تدبیر ثاقب وزرای دولت بود.
صرایم کلما امضی صوارمها
کل السنان و فل الصارم الذکر
شاه چون این فصول و مقدمات بشنید و جرات جنان و عذوبت بیان او بدید و استقلال او در درجت شریف و رتبت منیف، منصب ملک و دولت را معلوم شد، تبجح و ابتهاج نمود و امثله و نمودارات و رموز و اشارات او پسندیده داشت و باری تعالی را سجده حمد و شکر گزارد و صدقات و صلات به مستحقان رسانید و به ایفای نذور و نوافل قیام کرد و سندباد را به لباس اختصاص و تشریف، مشرف گردانید و مساعی حمیده او را که در ابواب تعلیم و تلقین شاهزاده نموده بود، به انعام و اکرام مقابله کرد و تقریب و ترحیب ارزانی داشت و گفت: توزیع فکر و تقسیم خاطر که ما را از جهت این فرزند می بود، تا این غایت به برکت صحبت و یمن نصیحت سندباد، آن شواغل زایل و آن عوایق باطل گشت و سکون و فراغ هرچه زیباتر روی نمود و فرزند من به وساطت اکتساب علم و تحصیل حکمت، مستقل سریر مملکت و مستعد تاج و دولت گشت.
فحمدا ثم حمدا ثم حمدا
لمن یعطی اذا شکر المزایا
سندباد برخاست و زبان به دعا و ثنا بیاراست و گفت: هرچه بنده را در حیز تیسیر و امکان جهد گنجید و در وعای فکرت بود، جمله بذل کردم و چیزی مدخر نگردانیدم در باب تعلیم و تفهیم شاهزاده و اگر پادشاه- که همیشه به کام نیکخواه باد- خواهد که این دعوی مصحح گردد و این معنی محقق شود، مثال دهد تا حکما و فضلا از نکات علمی و دقایق حکمی سوال کنند تا معین و مهین و غث و سمین آن معلوم رای عالی گردد و صبح یقین از شب شبهت روی نماید و حق از باطل و صدق از کذب جدا گردد و بر رای اشرف انور مصور گردد که من بنده در مراسم خدمتکاری و لوازم حق گزاری تقصیر و غفلت جایز نداشته ام و آنچه درین مدت، سعی من ضایع و اجتهاد من ناموثر بود، به حکم آنکه اسباب را اوقاتست که ممکنات و محدثات بدان منوط و مربوطند و امثال آن اشجار و نبات زمین است که اثمار و ازهار ایشان به اوقات اعتدال ربیعی و خریفی متعلق است. زمستان ایام عطلت و اوقات فترتست و اگر کسی خواهد که در صمیم زمستان از درختان برگ و شکوفه بیرون آرد، هر چند بعضی اسباب موجود و ممکن است، اما چون اوقات در حیز تعذر و مقام استحالت است، رنج و مشقت سودمند نبود و تصنع و تکلف مربح و منجح نباشد و احوال شاهزاده همین مزاج داشت که بعضی اسباب در محل امکان و بعضی در حیز تعذر و استحالت بود. به حکم این معانی، ادراک این امانی، میسر و مهیا نمی شد و اکنون چون بقایای اسباب و شرایط و لوازم به اوقات جازم فراهم آمد، جمال مقصود هر چه زیباتر و آراسته تر از حجاب طلب چهره گشاد و اسباب تعسیر به وسایل تیسیر بدل شد. «ان مع العسر یسرا».
اذا اشتدت بک العسری ففکر فی آلم نشرح
فعسر بین یسرین اذا فکرتها فافرخ
و این جمله خود بهانه و نشانه است و عمده این ابواب و زبده این اسباب، صدق همت و نظر همایون پادشاه میمون رای است و فر سعادت و یمن اقبال را که دشوارها آسان می کند و ناممکنات را در حیز امکان و تیسیر می آرد .
فالسائرات السبع فی افلاکها
عادت ثوابت لو یقول توقفی
شاه چون این فصول استماع کرد، اثر ارتیاح و ابتهاج بر ناصیه میمون او ظاهر شد. سندباد را تشریف های فاخر و خلعت های وافر که لایق همت و عاطفت چنان پادشاه باشد، ارزانی فرمود و از شاهزاده پرسید: مثال آن احوال و کیفیت آن بازگوی. در ابتدا ابای خاطر و در انتها ایفای علم و موجب اوایل اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است؟ شاهزاده گفت: بقا باد پادشاه زمین و شهریار زمان را در سرسبزی و نصرت و پیروزی. فیض سعادت الهی متواتر و اقبال و دولت بر مدارج معالی مترقی، چندان که اقتضای رای جهان آرای اوست. بر رای انور و خاطر اشرف شاهنشاهی که مدد دهنده شعله شمع آفتاب و فروزنده مشعله ماهتاب است، پوشیده نماند که جوانی شعبه ای است از جنون و دیوانگی و اختلال احوال عقل در وی ظاهرست و نقصان آلات و اسباب ادراک، پیدا و روشن و میل طبیعت و اوقات صبوت به ملاعب و ملاهی زیادت اسباب تاخیر درک امانی است در ابتدای جوانی و ازینجا گفته است:
و رکضت افراس الصبی فجرت الی
غایاتها شوسا بغیر عذار
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغست ورا روزگار جوانی
و این مقدمات را نطیری و این واقعه را داستانی است. اگر رای شاهنشاهی اجازت فرماید، تقریر کنم. شاه فرمود: بگوی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از یک دهقان متدین روایت میشود که برای دوستانش ضیافتی ترتیب میدهد. او شیر میخرد اما به طور ناخواسته زهر افعی به آن میافتد که باعث مرگ مهمانان میشود. در این میان، تضاد نظرها درباره اینکه چه کسی مقصر است به وجود میآید؛ بعضی مقصر را کنیزک میدانند، برخی لکلک را که افعی را بر فراز شیر رد کرده، و دیگران صاحب ضیافت را که احتیاط لازم را نداشته است. در نهایت شاهزاده نظر میدهد که هیچکس نباید مقصر دانسته شود، چرا که همه چیز به تقدیر الهی وابسته است.
سندباد، که معلم شاهزاده است، از تلاشهایش برای آموزش او سخن میگوید و از پادشاه میخواهد تا مثالهایی از حکمت و علم بطلان مشکلات را بپرسد. شاهزاده در نهایت به او میگوید که این وقایع به نوعی در زندگی جوانیاش تأثیر گذاشته و جوانی را مخصوص به دیوانگی و طبیعتش میداند.
در پایان، شاه میخواهد تا داستان جوانی و وقایع مربوط به آن بازگو شود.
هوش مصنوعی: روزی مردی دهقان و دیندار تصمیم گرفت میهمانی بگیرد و به همین خاطر خواست تا جشنی شایستهی دوستان و رفقای صادقش برپا کند. برای این منظور، کنیزکی را به بازار فرستاد تا شیر تهیه کند. کنیزک با پرداخت پول، شیر خرید و آن را در ظرفی گذاشت و به سمت خانه بازگشت. اما در همین حین، تقدیر الهی موجب شد که افعیای که ماری در دهان داشت، بر بالای کنیزک پرواز کند و چند قطره زهر از دهانش به درون شیر بیافتد، بدون اینکه کسی متوجه این موضوع شود. کنیزک شیر را به آشپزخانه آورد و از آن شربت پختند. وقتی غذاهای مختلف را به مهمانان عرضه کردند، زمانی که نوبت به شربت رسید و همه یک لقمه از آن خوردند، ناگهان همگی از حال رفتند. حال سوال اینجاست که در این پیشامد، خطا از کیست و چه کسی باید مورد سرزنش قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: شاید گاهی فضای زندگی برای انسان تنگ شود، اما در میان سختیها میتوان راهی برای رهایی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: یک نفر بیان کرد که گناه کنیزک این بوده که احتیاط لازم را رعایت نکرده و شیر را بیاحتیاط بر سر خود گذاشته تا زهر افعی بر او تاثیر بگذارد. نفر دیگری گفت که این جنایت از لکلک نشأت گرفته و او مسئول هلاکت آن جمعیت است زیرا افعی را بر سر شیر آورده تا زهرش بر او بریزد و باعث هلاک آن مردم شده است. فرد دیگری بیان کرد که منشاء نابودی و اصل اعدام، زهر افعی است که بر موجودات زنده تأثیر میگذارد و موجب ضرر و آزار انسانها میشود. شخصی دیگر گفت که گناه بر عهده صاحب مهمانی است که چاشنی لازم را برای خودداری نکرده و نتوانسته بین مضر و نافع تمایز قائل شود. شاهزاده در پاسخ گفت که در این ماجرا هیچکس مقصر نیست زیرا تقدیرها با تدابیر انسانی در تضاد است و امکان جبران برای مخلوقات وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر روز ما با چالشهای جدیدی روبرو هستیم و به نظر میرسد که ما برای مواجهه با این ناملائمات و دشواریها ساخته شدهایم.
هوش مصنوعی: حوادث و رویدادهای آسمانی به عنوان دلیل و علت کافی برای وقوع تغییرات در عالم جسم و ماده عمل میکنند. این تغییرات بدون حوادث و چرخشهای مختلف امکانپذیر نیستند و هر واقعهای از دو نوع است: یکی مربوط به جسم و حس ظاهری و دیگری مربوط به روح و حس باطن. هر یک از این دو نوع واقعه حادث هستند و برای هر حادثهای باید مسبب و علت وجود داشته باشد. به عبارتی دیگر، هر حرکتی نیاز به محرک دارد. تمام این حوادث و تغییرات به علل و اسبابی وابستهاند که در نهایت به یک علت اصلی و واجب نیز مرتبط میشوند که آن را وجود خداوند میدانند. زمان که بر چیزی میگذرد، میتواند موجب ضعف و نابودی آن شود و این نیز از جمله حوادث و اسبابی است که به وجود میآیند. در نهایت، هیچ چیز نمیتواند در برابر قضای آسمانی و سرنوشت، از خود دفاع کند.
هوش مصنوعی: کلیدهایی که به دنبالشان هستی در دست خداوند است، پس صبر کن و به او توکل نما.
هوش مصنوعی: خداوند مرا از روزی و طول عمر و زمان اجل بینیاز فرمود.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر و مدت زندگی من هنوز به پایان نرسیده بود و روزگار به آخر نرسیده بود، شرایطی پیش آمد که باعث حفظ زندگیام شد و من از خطرات نجات یافتم. این شرایط شامل خرد و حکمت، دانش وسیع، توجه پادشاه، عقل و تدبیر وزرای دولت بود که همگی در این راستا به من کمک کردند.
هوش مصنوعی: هر بار که زمان میگذرد و شمشیرها به کار میروند، نام تندآشکار و نامآور گشته است.
هوش مصنوعی: شاه پس از شنیدن این مطالب و مشاهده شجاعت و شیرینی بیان او، از استقلال و مقام بلندش در جایگاه سلطنت خوشحال شد. او با شادی و سرور، مثالها و نشانهها و رموز بیان شده را پسندید و برای خداوند سجده شکر کرد. همچنین به نیازمندان صدقات و دعاهایی رساند و به نذر و عبادت مشغول شد. او سندباد را با لباس مخصوص و تشریفاتی معتبر کرد و به خاطر تلاشهایش در آموزش و پرورش شاهزاده او را مورد قدردانی قرار داد. شاه گفت که نگرانی و پراکندگیای که به خاطر فرزندش داشت، با کمک و نصیحتهای سندباد از بین رفته است و آرامش و راحتی برایش حاصل شده است. در نتیجه، فرزندش به واسطه تلاش در کسب علم و حکمت، آماده برای نشستن بر throne سلطنت و پذیرش تاج و سلطنت گردیده است.
هوش مصنوعی: پس سپاس خدا را، سپس دوباره سپاس، به خاطر کسی که وقتی خوب رفتار کنیم، نعمت میدهد.
هوش مصنوعی: سندباد از جایش برخاست و به دعا و ستایش پرداخت و گفت: هرچه در توان من بود تا به بهترین شکل شاهزاده را آموزش دهم، انجام دادم و چیزی را برای خود نگه نداشتم. اگر پادشاه، که همیشه برای او خیر و خوبی خواهانم، بخواهد این ادعا را ثابت کند و حقیقت را روشن سازد، باید مثالی ارائه دهد تا دانشمندان و فرهیختگان سوالات علمی و حکمی بپرسند. با این کار، حقیقت از باطل و راست از دروغ جدا خواهد شد و من نیز در امور خدمتگذاری و انجام وظایف خود کوتاهی نکردهام. آنچه در این مدت از تلاشهایم بیاثر ماند، به این دلیل بود که برخی شرایط زمان و مکان مشخصی دارند و مانند درختان که میوه و گل آنها در فصلهای معین میروید، برخی کارها در فصلهای خاص قابل انجام هستند. در زمستان، وقتی که طبیعت در حال استراحت است، هیچکس نمیتواند درختان را وادار به شکوفه دادن کند. اگرچه شرایطی ممکن است فراهم باشد، اما نتیجه مطلوب در فصل نامناسب حاصل نخواهد شد. وضعیت شاهزاده نیز اینگونه بود، بعضی از شرایط فراهم و برخی دیگر در حالت عدم امکان بودند. حالا که شرایط مناسب فراهم آمده و زمان درست است، زیبایی و هدف نهایی بهتر از همیشه نمایان خواهد شد و موانع به تسهیل تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که مشکلات و سختیها بر تو فشار آورد، به یاد آیهای از قرآن بیفت که میگوید بعد از هر سختی آسانی است. اگر به این موضوع فکر کنی، متوجه میشوی که سختیها به همراه راحتیها میآیند، پس با اندیشه به این موضوع، شاد و خوشحال خواهی شد.
هوش مصنوعی: این جمله به عنوان بهانه و نشانهای است که تاکید دارد بر اراده و دید بلندپایه پادشاهی که دارای اندیشههای مثبت و خوشایند است. این اراده میتواند به تحقق سعادت و خوشبختی کمک کند و دشواریها را آسان کرده، امور ناممکن را در دسترس و امکانپذیر نماید.
هوش مصنوعی: سیارات هفتگانه در مدارهای خود به حرکت ادامه میدهند و اگر ستارههای ثابت بخواهند بگویند که بایستند، به آنها اعتنایی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: پادشاه وقتی این سخنان را شنید، خوشحالی و سرور بر چهرهٔ او آشکار شد. او به سندباد هدایای نفیس و لباسهای فاخر داد که شایستهٔ شخصیت و احساسات چنین پادشاهی بود و از شاهزاده خواست که دربارهٔ اوضاع و احوال آن روزها توضیح دهد. او ابتدا از ابراز احساسات خودداری کرد، اما در نهایت به بیان حقایق و نتایج آن دوران پرداخت. شاهزاده گفت: "پادشاه زمین و فرمانروای زمان را به بقا و پیروزی آرزو میکنم. برکات الهی و موفقیت بر درجات عالی آن پادشاهی که مانند آفتاب و ماه نورافشانی میکند، جاری باشد. این امر برای عقل و شعور پادشاهی که باید آگاه باشد، پنهان نمانده است که جوانی به نوعی از دیوانگی و اختلال عقل دچار است و این موضوع در او به وضوح مشهود است. همچنین تمایل طبیعی او به بازی و سرگرمی در آغاز جوانی به تأخیر در درک واقعیتها میانجامد."
هوش مصنوعی: اسبهای جوان به سرعت و شتاب میتازند و بدون هیچ مانعی به سمت سرنوشت خود میروند.
هوش مصنوعی: جوانی که همیشه عاشق نباشد، واقعاً ضرر کرده است و این دورهی زندگیاش را از دست داده.
هوش مصنوعی: این مقدمات توسط نطیری فراهم شده و این ماجرا یک داستان است. اگر اجازه شاهنشاهی صادر شود، میتوانم آن را بیان کنم. شاه فرمود: بگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.