گنجور

 
فرخی یزدی

در سیاست آنکه شاگرد است طفلِ مکتبی را

کی به استادی تواند خویش سازد اجنبی را

این وَجیه‌ُالْمِلّه‌ها هستند قاصِر یا مُقَصِّر

برکنید از دوششان پاگون صاحب‌منصبی را

پای بنهادند گمراهانه در تیهِ ضلالت

پیروی کردند هر قومی که شیخانِ صبی را

خوب و بد را از عمل ای گوهری بشناس قیمت

کز نُبی بشناختند آزادگان قدرِ نَبی را

از فسون آنان که با ما دم زنند از نوع‌خواهی

روبه‌روی آفتاب آرند ماهِ نَخشَبی را