دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم
آه سردی داشتم آری که دردی داشتم
سرخ روئی یافتم از دولت بیدار چشم
ورنه پیش از اشکباری رنگ زردی داشتم
زورمندی بین که تنها پهلوان عشق بود
گر به میدان محبت هم نبردی داشتم
از رفیقان سفر ماندم عقب فرسنگها
یاد از آن روزی که پای ره نوردی داشتم
باغ و ورد عاشقان نبود بغیر از داغ و درد
داغ و دردی دوش همچون باغ و وردی داشتم
تیشه بالای سر فرهاد خونها خورد و گفت
وه چه صاحب درد شیرین کار مردی داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.