گنجور

 
یغمای جندقی

اسمعیل؛ ظهر بیست و پنجم رمضان است. در مسجد شاه با مخدومی آقا ابوالحسن از حسین آباد و کار قناب و رجعت او داستان است، پنجم شوال از ری به خواست خدا از راه عراق عزم اندیش است. باری در بند غیاب و حضور دوست محمد به ذات مباش. آقا ابوالحسن را چنان پندار حاضر است. اگر اوستادی حاضر هست به وصول نوشته بر گمار، که مشغول نو کندن باشد نه لاروبی، و چنانچه نیست حتما استاد مختار را قطع و فصل مقاطعه عقل پسند کرده به کار دار تا هر جا می رود، و اخراجات می شود بکن. اهمال جایز نیست هر قدر خرج شود صرفه با تست. روزمزدی غلط است.

گویا خانه آقا ابوالحسن نقدا جنسا به شما محتاج شوند. آدم به احوال پرس آنها بفرست، و بگو هر چه ضرور باشد از شما بخواهند. یک تومان تا پانزده هزار دینار به ایشان بده و قبض بگیر. رسد خرج قنات آقا ابوالحسن را خود بده و حساب نگاهدار. از دوستمحمد را زنش که از در... بر کلاه و ریش آن زن ریش دار شرف دارد خواهد داد. حرره العبد یغما