گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
یغمای جندقی

تا قالب افسرده و وجود نیم مرده ام از ساحت شهود سرکاری دور، پیشگاه محفل خداوندی مهجور افتاد، معاینه ماهی محروم از فراتم و مرده بی نصیب از دولت حیات. این حکایت در سلسله طریقت عارفان معروف است که چون هادی سبل، جناب ختم رسل، نور حدیقه بینش، و علت غائی آفرینش، شفیع سفید و سیاه، حبیب حضرت الله، سید ابرار، احمد مختار، جناب اقدس باری عزوجل را حبیب و اویس قرنی را نیز به مقتضای سعادت فطرت از مهر آن حضرت نصیب بود. غیرت عشق ازلی اساس افکند که مادر اویس را فرط مهری که با فرزند پدید آمده بود، چندان رخصت نمی داد که آن جرعه گمار خمخانه صفا، و شیر مست پیمانه والا در محفل منیر مشاکل حضرت جامی و از دولت تقبیل بزم شهود بزم آرای بساط قاب قوسین اوادنی کامی گیرد.

بعد از زمانی دیرباز که به رخصت مادر، انجمن وصال را حلقه بر در زد، به علت عدم حضور آن جناب از فیض وصال کامیاب نماید. بنابر پاس میثاق مرحله شمار صوت آیات گردیده تا قیامت حسرت دیدارش در دل و خار خارسوقش در خاطر مهر مایل ماند:

غیرتم با تو چنان است که گر دست دهد

نگذارم که در آئی به خیال دگران

اگر چه من بنده را سعادت ذات اویس نیست، ولی چون در مقام ارادت سرکار نسبت به همگنان اویس ثانیم، و سرکار نیز در جست چنان دوست احمد ثانی، غیرت ملزومات نفرین از سر گرفت که به مرور از شاخ و صالم گل ناکامی دمیدن گرفت و ربیع نشاط را نوبت خزان رسیدن نمی دانم به خاطر شریف هست که چندی پیش شکایت از گرفتاری کردم و از نفس نفیس و انفاس فیض اساس استعداد رستگاری جواب آمد که سالکان را خضر راهی باید و روندگان طریق محتسب را قایدی آگاه. بلی از احرام کعبه و باطن فیض بواطن آن قافله سالار کعبه مراد خارمغیلان تعلیقات را در پای شسته احرام کعبه تجرید بستم، درینجا که عدم همراهی رفیقان سفر دیده امید باز از قفا ماند و نوسفر شهر بند یکه و تنها. باری کنون که مخلص را قابلیت همراهی نبود، از دعا فراموش نکنید.