از عهدیکه فراشان قضا و قدر، به آفتابه زرین مهر، و لاجوردی طشت سپهر، دست پروردگان خوان موانست را از نعمای جان پرور مواصلت شسته اند، و مشاهده نگار دفترخانه ازلی اجزای یومیه متنعمان سماط صحبت را مصلحت در خون جگر و پاره دل که قوت غالب میهمانان سفره حرمان است جسته، رشحات سرشک حیرتم آفتابه مثال از لوله مژگان ریزان است، و از طشت کوبیدن های سینه تنگم آشنا و بیگانه گریزان.
من و از دائره خط تو امید خلاص
چون نکو می نگرم قصه مور و لگن است.
بالجمله چون بنیان ارتباط ارواح محکم است، از خلل ارکان عدم اختلاط اشباحم کلالی نیست. از آنجا که قربت روحانی عذرخواه فرقت جسمانی است. از حرمان صوری ضروریم ملالی نه؛ آنچنان در دل من رفته که جان در بدنی. کاش هر چه زودتر سر پنجه تقدیر نقاب گشای جمال جمیل و حس بی بدیل شاهد وصل آمده تا عروس ملاقات را اعتناق میسر و محبوبه صحبت خالی از اغیار در محفل خاص و جمله اختصاص زیب دوش و بر آید. خالی نبودن عریضه را به تدارک یک دست آفتابه لگن که تازه تصرف و به زعم اهالی این سامان از صنف تکلف است، زحمت افزای خاطر مسعود آمده انشاء الله به ضبط آن اشاره و همواره به صدور تعلیقه جات و رجوع خدمات زخم دل جراحت رسیدگان، زخمه هجران را چاره خواهید فرمود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی احساس دلتنگی و سوالاتی از ارتباطات انسانی و روحانی پرداخته است. نویسنده با ابراز ناامیدی از شرایط فعلی و مشکلات موجود در ارتباطات، به دنبال یافتن راهی برای نزدیکی به معشوق و دستیابی به خوشیها و لحظات مسرتبخش است. او به نقش تقدیر و قضا و قدر در زندگی اشاره میکند و از نبرد درونی بین امید و ناامیدی صحبت میکند. در نهایت، نویسنده به اهمیت برقراری ارتباط معنوی و نزدیکتر شدن به افراد مورد علاقهاش تأکید دارد و امیدوار است که روزی بتواند به وصل و ارتباطی حقیقی دست یابد.
هوش مصنوعی: از زمانیکه تقدیر و سرنوشت، به آفتابهای زرین و طشت آبی برخورد کردهاند و پذیرایان مهمانیها را از نعمتهای زندگی محروم کردهاند، و وقتی که نگاه به دفتر ازلی میاندازم و میبینم جزئیات روزانهی خوشگذرانها تحت تاثیر غم و اندوه قرار گرفته است، احساس میکنم که توانمندی میهمانان سفره بینصیب تنها به دلی پر از درد و رنج برمیگردد. اشکهای حیرتم به مانند آب از آفتابهای خارج میشود و در پاسخ به زخم سینهام دیگران دور میشوند و به راحتی از من فاصله میگیرند.
هوش مصنوعی: من و تو در دایرهای از خط و مرز قرار داریم که هیچ راهی برای رهایی از آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به دقت به موضوع نگاه میکنم، متوجه میشوم که داستان آن شبیه به داستانی در مورد مور و لگن است.
هوش مصنوعی: به طور کلی، چون ارتباط روحها بسیار محکم است، هیچ نگران اختلاطی در میان آنها نیست. نزدیکی روحی میتواند به عنوان دلیلی برای جدایی جسمی در نظر گرفته شود. از این رو، هیچ احساسی از غم و اندوه بابت دوری وجود ندارد؛ زیرا این احساس به عمق وجود من راه یافته است. امیدوارم هرچه زودتر سرنوشت چهره زیبای عشق را آشکار کند تا امکان دیدار محبوب فراهم شود و لحظههای زیبا و خاصی با او تجربه کنم. خالی نبودن نامه در راستای فراهم کردن یک دست نیازمندی که تازه به دست آمده و به نظر اهل این محل نوعی تکلف است، باعث زحمت بیشتری شده است. انشاءالله که به زودی به رفع این مشکلات پرداخته خواهد شد و با توجه به زخمهای دل در اثر جدایی، راهحلهایی ارائه خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.