گنجور

 
یغمای جندقی

نورچشم کرام اسمعیل، بیستم ربیع الثانی است و در خدمت خدام امیدگاهی حاجی زید مجده با عزتی لایق، زندگی می سپرم. بسیار مایل است که تاریخ آیات این دولت روز افزون را من انشا کنم. خدمتی نام انگیز، مداخل خیز، عزت آویز است. امتثال امر خدام حاجی زید فضله نیز بر من واجب، خاصه این خدمت که صلاح دنیا و آخرت ماست، ولی چون دماغم سوخته و آن حوصله ها که سابق بود نمانده، هنوز هوشی بذل کار نکرده ام، و دوشی زیر بار نداده، تا تقدیر خدائی چیست؟ باری بشود یا نشود دخلی به کار تو ندارد.

در کار نظم امور باش و با جمع اهالی ولایت طورهای خوش حرکت کن. امیدوارم که از همت سرکار قبله گاهی میرزا زین العابدین گوشه ملکی فراهم شده باشد، بدست باش که کاری بجای خویشتن است. چنانچه آنجا تنخواهی بهم نتوانی بست حواله سمنان کن. ان شاء الله اگر باید خود را گرو گذاشت معطل نخواهم کرد. زیاده حرفی ندارم. قبله گاهی میرزا اسدالله می فرماید که میرزا ابومحمد صد تومان را بی شبهه فرستاده کاغذ رسیدگی نیز نوشته شد، نگذشتن حساب راهی ندارد، بناست مسجل دارد، دانسته باشید. فردا به چادرش خواهم رفت و به عنایت خدا حجت قوی خواهم گرفت. زیاده زیاده است. حرره ابوالحسن یغما سنه ۱۲۵۲ هجری.