من و دل را تن و جان برخی جان و تن تو، نامه زیبا نگار که خامه شیواسنج اکبر خانش به دوری «قاسم خان» و نزدیکی دردسر و گزند تنهائی و درخواه دیدار مینو سارت نگار آورده بود از در دید و دانست چشم سپار و گوش گزار افتاد، فرد:
جز نباتی کلک شهد آمیز شیرین گفت وی
از یکی نی تنگ ها شکر که یارد پرورید
اگر خرده سنجان و آهو اندیشان بار آن انجمن جویند و سخن گویند، جز این نخواهد بود که اندک پس و پیش است و برخی سخن ها نه به جای خویش. این مایه آهو و خرده خواری پژوهش و سزای نکوهش نیست. بر هر نگارشگر و آفریننده کمابیش این مایه آک توان جست و دست توان سود، ولی با این همه پندارم پراکندگی های سر، درد دوری سرکار خان و آسیب تنهائی و تلواس رفتن یا نرفتن تو سرکارش را دل آفریدن بشکست و دست پروریدن بر تافت، زیرا که بارها از لب و دهانش شیرین تر از این گزارش ها شنیده ایم و خامه و شستن را رنگین تر از این نگارش ها دیده. نگاشتن را بنوره اگر این پای و پی افراشته بود و گفت و گزار را بر این ساز و سنگ بنیاد گذاشته، هر آینه خودخواه را خارخار خرده گیری پیرامون نهاد نگشتی و اندیشه خام یا پخته و ژاژ یا سخته از دل بر زبان نگذشتی، قاسم خان که پیشانی رامش بود و بازوی آرامش، از پی کاری روی در بیگانه و پشت بر آشنایان کرد و دوری دیدارش به دستی که بهره دوست و دشمن مباد دردی دیرپای و رنجی سخت بازو بر این سر بی سامان و جان خسته تن انگیخت. اینک تنها و رنجور بر پهلوی جان سپاری افتاده ام و فر دیدار روان پرور را که بزرگتر آرمان است و دردها را همه درمان، دیده بر در گشاده، مصرع: چت زیان گر به سرم رنجه کنی گامی چند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.