پس از نمازی سراپا نیاز، بوسه اندیش بزم بهشت انباز می گردد که همان هنگام بدرود فرخ فرگاه سرکاری کاخ مینوفر بها را پی سپار آمدم، و فرمایش های والا را که آراسته راستی بود و پیراسته کاستی پیغام گزار. چون آن گناه نرفته و گزاف نگفته یاوه شاخچه بندان بود نه زاده دل و جان نیک پسندان، بی آنکه گزارش بارها گفتن خواهد و راز پیام به پایان نرفته از سر گرفتن، به گوش اندر آویزه سارش جای گیر افتاد، و چون نوشداروی خوش گوارش دل پذیر آمد. باد نیک پنداری، خاشاک بدگمانی از سامان نهادش پاکیزه فرو رفت، و پاک بپرداخت و رامش ساخت و سازش رخت تیمار از دل بیمار ده مرده بر در افکند و چار اسبه بر خر بست. آب یکتائی خاک توئی و مائی بر باد داد و مهر بر رسته کین بر بسته از بیخ و بنیاد کند. مغز از پوست پرداخته شد و دشمن از دوست شناخته، شعر:
شکفتن پنجه پژمردگی تافت
و زان تیمار و تب آسودگی یافت
بار خدا این پیمان سخت پیوند را شکستن نخواهد و این پیوند درست پیمان را گسستن . دانای کهن دارای سخن فیلسوف راستین امیدگاه راستان اسحق انجمن همانا به فرمان پیمان که در پیشگاه والابست، و به سوگند استوار افکند، نیاز نامه این بی زبان هیچ ندان را که پارسی از پارسا نداند و فرهنگ دری از آهنگ درا نشناسد، بر همان هنجار که اندیشه گماشته بود و پیشه گذاشته پاسخ نگاری کرد و نوید گذشت و نواخت والا را بر این کمینه لالا راز شماری فرمود. در خواست آنکه بی رنج فرو گذاشت و شکنج چشمداشتم به چهره گشائی و چهرسائی آن سرافراز سازند که مر آن پروانه پهلوی پیکر و بارنامه خسروی اختر رهی را نامی تر از جامه و جام خسرو و جمشید است و گرامی تر از نشان شیر و خورشید. سال گذشته همان روزها که سرکار سیف الدوله را کیوان مشکوی والا بنگاه و نشیمن بود و نیز از در انبازی و رای دم سازی مرا رامشگاه دل و آرامش جای تن، شبی نوبت بامدادان میانه بیداری و خوابم این سنجیده گفت و سخته سخن همی پیرامن دل و روان گشت و بی خواست و انگیز من از جان بر زبان رفت، شعر:
بندگی را گر نه هندو بر در ایران خداست
آسمان بر این نشان شیر و خورشید از کجاست
چون رهی را در آئین و آهنگ ستایش گری دل و دستی نیست و بازوی گشاد و بستی، اگر استاد انجمن، آفتاب شهریاران و شهریار کلاهداران گردون خورشید افسر، فریدون جمشید اختر، را بر این آغاز ساز ستایش می ساخت و به انجام می برد، ترک جوشی بی نمک از ننگ خامی می رست و زرد گیاهی همه خار و خسک انباز بسته لاله و دم ساز دسته گل می شد، شعر:
بر از چرخ برین باد آستانت
به خاک در زمین آباد آسمانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن از راز و نیاز و بوسه بر روی بزم بهشت صحبت میکند و حالتی از خداحافظی را توصیف میکند. در این فضا، شخصیتی فرزانه به اندیشههای حکمتآمیز و واقعی اشاره میکند، و از پیغامهای نیکو و معنوی سخن میگوید. او از گناه و بیاختیاری انسانها یاد کرده و به پاکی افکار و دلها پرداخته است. در این متن، عشق و دوستی نیز به تصویر کشیده شده و به اهمیت پیوندهای انسانی اشاره شده است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا، به ستایش ارزشهای انسانی میپردازد و خواستار دوستی و همبستگی است. در نهایت، او به ستایش آسمان و نمادهای ملی اشاره میکند و آرزوی آبادانی و خوشبختی در سرزمینی را دارد که نمادهای آن شیر و خورشید هستند.
هوش مصنوعی: پس از نمازی عمیق و با نیاز، به فکر بزم بهشت میافتد، در حالی که خداحافظی با جایگاه بلند و جلال خود میکند و به سمت آراستن کلمات راستین و دوری از کلمات نادرست میرود. او متوجه میشود که دیگر گناهان و اشتباهات قابل بخشش نیستند و نباید بر روی آنها تمرکز کرد. این پیام در ذهنش جا میگیرد و مانند یک داروی خوش طعم برای روحش عمل میکند. روحش از بدگمانی پاک میشود و آرامش پیدا میکند، به گونهای که درد و رنجش از دلش رخت میبندد و سرانجام، دوستی و دشمنی را به درستی تشخیص میدهد.
هوش مصنوعی: گلها از پژمردگی بیرون آمدند و با توجه به مشکلات و دردهایی که داشتند، به آرامش و آسایش رسیدند.
هوش مصنوعی: بار سنگین این پیمان دشوار هرگز شکسته نخواهد شد و قطع کردن این ارتباط عمیق، خیانت به پیمانی است که برقرار شده است. دانای بزرگ و فیلسوف واقعی به درستی میداند که باید به آنچه در پیشگاه خوبان و با سوگند استوار به دست آمده وفادار بماند. نیازی به بیان ندارد که کسانی که از فرهنگ و هنر بیاطلاع هستند، نخواهند توانست به پاسخی درست دست یابند. او به همان روش پیشین خود، اندیشه خود را با کلمات و نویدهای بلند ترکیب کرده و آن را بر من میسازد. او خواهان آن است که بدون مشکل و زحمت، چهرهای باز گشوده شود که خود را نشان دهد و زیباییاش فراتر از نامهای بزرگ چون خسرو و جمشید باشد و ارزشی گرانتر از نماد شیر و خورشید داشته باشد. در سال گذشته چنین روزهایی که سیفالدوله بزرگ در مرتبهای بالاتر بود و در کنار من به تفریح و رای زدن مشغول بود، شبی در میان بیداری و خوابم، گفتگویی مفصل و زیبا به ذهنم خطور کرد و بدون ارادهی من بر زبان آمد.
هوش مصنوعی: اگر در ایران خدا را پرستش نمیکردند، پس نشانههای شیر و خورشید در آسمان چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: چون راهی برای ستایشگری وجود ندارد و دل و دست و بازو در آن نیست، اگر استاد جلسه، که مانند خورشید برای پادشاهان است، بر این آغاز ستایش توجه میکرد و آن را تکمیل مینمود، نادانی از بین میرفت و گیاهی زرد که همهاش خار و علف است، به گلهای زیبا تبدیل میشد.
هوش مصنوعی: بر فراز آسمان، باد بر آستان تو میوزد و در زمین حاصلخیز زیر پای تو قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.