گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
یغمای جندقی

شنیدم سر کارخان سه چهار بار بر سر انجمن فرموده و سوگند یاد نموده که اگر علی بیدگلی پنجاه تومان حسن را برون از رنج نامه و خواست و آسوده از کم و کاست کارسازی سازد، و افسانه بوک و مگر بر کران اندازد، من نیز پنجاه تومان بدان در فزوده که دیر یا زود خانه وی از گرو باز رهد و جامه جامگی خواران نیز نوشود. پاداش این کار را نیز یک قلق پانصد تومانی زود رسید سخته و بی سوخت تهی از تیتال و ساختگی با علی خواهم پرداخت. سود هر دو در این سودا است و گوهر کام و رامش در این دریا، دانه برافشان و خرمن برساز، مشت در پاش و خروار بر گیر.

کاسه سیاهی مایه تباهی است مبادا بر این شیوه بازآری و خود را بر بوی سودی اندک در زیانی بزرگ اندازی. آدمی پرورده شیر خام است و در کارها زیر دست خوی نافرجام، اگر سرانگشت ناخن خشکی در گشایش این گره ساز تردامنی گیرد، گردون و اختر نیز روش و راهی دیگر خواهد کرد، و ششصد تومان از کیسه و کاسه هر دو برادر خواهد رفت. کوتاهی مکن و هنجار بی راهی مپوی که پیش گوهرشناسان ریش گاو و کون خر ستوده خواهی گشت و بی پرده فسیله ها این و آن نموده خواهی شد. هر که سود از زیان نداند و شناخت بهار از خزان نتواند در جامه آدمی گاو و خر است و به گوهر از خاک راه و سنگ سیاه کمتر.

تنی چند از دوستان که پیش و بیش از من با تو خاست و نشست کرده اند و منش و خوی ترا خوشتر از دیگران به جای آورده؛ همی گویند آز علی را آورده دریا و پرورده کان باز نیارد نشاند، و او را در ستایش پول و دل بستگی های ساز با زنجیر و بد زی بار خداوند نتوان برد. بدین پنجاه تومان خود و برادر راکوب آزمای زیان خواهد ساخت وانگشت گزای نکوهش این و آن خواهد کرد. من ترا بیرون از این راه و روش شناخته ام و مهره مهر بر آئین و آهنگ دیگر باخته، اکنون کارد بر سربند است و سوخته انباز زند، آنچه هست رخت از پرده بیرون خواهد کشید و گمان یکی یا دو گروه آسوده از چند و چون خواهد شد. اگر دید من راست افتاد، وای بر آنها، چنانچه شناخت آنان راست آمد وای بر تو.