گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۴

 

این چه خط است و این چه رخسارست

این چه آیینه، این چه زنگارست

این چه خال، این چه گوشه ابرو

این چه مار، این چه مهره مارست

این چه ابروی سخت پیشانی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۰

 

چینی که طراز جبهه یارست

بندی است که بر زبان اغیارست

حسن از تمکین دوام می گیرد

گوش سنگین حصار گلزارست

سیری ز نظاره نیست عاشق را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۱

 

از وصل صدف گهر گریزان است

بر حسن غریب، خانه زندان است

خلوت طلب است حسن سنگین دل

از شش جهت حرم بیابان است

زآنهاکه گذشت بر سر مجنون

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۲

 

از حسن تو جیب خاک پر ماه است

یوسف ز خجالت تو در چاه است

خالی که ز گردن تو می تابد

همچشم ستاره سحرگاه است

بگذار جگی جگی ببوسم من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴۶

 

عشق تو ز دل بدر نمی آید

سیمرغ ز قاف برنمی آید

مأوای دل از دو کون بیرون است

این بیضه به زیر پرنمی آید

تر دامنی وصفای دل هیهات

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۴

 

چشمی که فتاد بر لقای تو

شد مشرق گوهر از صفای تو

هر روز هزار باد می میرد

هر کس که نمرد از برای تو

جان داد به خضر چشمه حیوان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹۴

 

رویی به طراوت قمر داری

چشمی ز ستاره شوختر داری

در مصر وجود، ماه کنعان را

از حسن غریب دربدر داری

شمشیر تو جوهر دگر دارد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۳

 

خطی که دمید گرد رخسارش

شد پرده گلیم چشم عیارش

بر خاطر نازکش گران آید

گل تکیه زند اگر به دیوارش

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode