گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

دیروز که در سرای عالی بودی

رمزی گفتی اشارتی فرمودی

گر هست بده ورنه در آن بند مباش

انگار که از من این سخن نشنودی

عطار

آن دل که سراسیمهٔ عالم بودی

یک ذرّه ندید از همه عالم سودی

هر سودایی که بود بسیار بپخت

حاصل نامد زان همه سودا دودی

کمال‌الدین اسماعیل

گر دوش بتم تالۀ من بشنودی

با سنگ دلی بر دل من بخشودی

وانچ از غم او کشید این سوخته دل

گر خود شب دوشینه بدی بس بودی

سعدی

گر خوب‌تر از روی تو باغی بودی

پایم همه روزه راه آن پیمودی

‌چندان کَرَمت نیست که خشنود کنی

‌درویشی از آن باغ به شفتالودی؟

خواجوی کرمانی

ای آنکه برخ آتش و گیسو عودی

هر چند که در قصد دلی مقصودی

دیوان سلیمانی و زلفت چون باد

سازند بر آتش زره ی داودی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه