گنجور

 
وطواط

از طرهٔ تو غیرت مشک سیاه راست

وز چهرهٔ تو حیرت خورشید و ماه راست

عادت ربودن دل و پیشه هلاک جان

آن دو رخ سپید و دو چشم سیاه راست

پوشی همه قبا و کلاه وز حرمتت

این عز و جاه بین که قبا و کلاه راست

دیده گناه کرد که : در تو نگاه کرد

پس چون عقوبت از تو دل بی گناه راست؟

خوبی ترا و عشق مرا و سریر ملک

خوارزمشاه اتسز خوارزمشاه راست