چند سالی نشست و باز ز عشق
رفت با جمع خلق سوی دمشق
باز از نو فکند صد غوغا
جمله گفته زهی عجب سودا
مدتی کرد شور های عجب
گفته خلقان که چیست این یارب
ما چنین عشق و شور نشنیدیم
نی چنین شوق در کسی دیدیم
ماهها در دمشق ساکن شد
عاشقی کی ز عشق ساکن شد
روز و شب یکدمش قرار نبود
بی قدح خمر عشق می پیمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.