یکی فرهاد را در بیستون دید
ز وضع بیستونش باز پرسید
ز شیرین گفت در هر سو نشانیست
به هر سنگی ز شیرین داستانی است
فلان روز این طرف فرمود آهنگ
فرود آمد ز گلگون در فلان سنگ
فلان جا ایستاد و سوی من دید
فلان نقش فلان سنگم پسندید
فلان جا ماند گلگون از تک و پوی
به گردن بردم او را تا فلان سوی
غرض کز گفتگو بودش همین کام
که شیرین را به تقریبی برد نام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی فرهاد را در منطقه بیستون میبیند و از او درباره وضعیت بیستون سؤال میکند. فرهاد به او میگوید که در هر قسمت از این جا نشانهای از شیرین وجود دارد و هر سنگ حکایتی از او دارد. او توضیح میدهد که در روز خاصی به یک سمت رفت و در سنگی مشخص فرود آمد. در آن جا به سمت او نگاه کرده و از نقشی خوشش آمده است. سپس میخواهد بگوید که در آن جا، گلگون (شیرین) را به سمت خاصی برده و این گفتگو درباره عشق او به شیرین است.
هوش مصنوعی: یک نفر فرهاد را در بیستون دید و از او درباره وضعیت بیستون سوال کرد.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، نشانههایی از شیرین وجود دارد و بر روی هر سنگی داستانی از او حک شده است.
هوش مصنوعی: در روز مشخصی، اینجا اعلام کردند که قصد دارند از جایی به نام "گلگون" به سمت یک سنگ خاص فرود بیایند.
هوش مصنوعی: در آن مکان ایستاد و به سمت من نگاه کرد، و شیء زیبایی را از سنگی که مورد پسندش بود، مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: در همان جا، نشانههای زیبایی و سرزندگی باقی مانده است. من او را به گردن گرفتم و به سمت فلان مکان بردم.
هوش مصنوعی: هدف از این گفتوگو، فقط رسیدن به این نتیجه بود که نام شیرین را به شکلی دلپذیر مطرح کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.