به استغنات میرم سرو استغنا بلند من
که خوش راضیست از تو جان استغنا پسند من
سرت گردم به رقص آور دلم را گرم سویم بین
که نیک است از برای چشم بد دود سپند من
من این تار نگه را حلقه حلقه میکنم اما
شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من
حلاوت بخشیی گاهی به شکر خنده میفرما
به زهر چشم خود مگذار کار زهر خند من
شکاری نیستم کارایش فتراک را شایم
به صید من چه سعی است اینکه دارد صید بند من
مرا بایست کشتن تا نه من رسوا شوم نی او
نصیحت نشنو من گوش اگر میکرد پند من
ز وحشی بر در او بدترم بلک از سگ کویم
ازین بدتر شوم اینست اگر بخت نژند من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساساتی عمیق و متناقض است. شاعر به دنبال حالتی استغنایی و رهایی از وابستگیها میباشد، در حالی که بر عمق عشق و میل به معشوق نیز تأکید میکند. او در عین حال به زیبایی چشمان معشوق اشاره میکند و تلخیها و دشواریهای عشق را با زهر و درد مقایسه میکند. شاعر همچنین به خودآگاهی از وضعیتش اشاره دارد، اینکه در این عشق ممکن است رسوا شود و نصیحتهای دیگران را نادیده میگیرد. در نهایت، او احساس میکند در این عشق به اندازهی یک شکارچی و یا بدتر از آن، در بند رفتار و سرنوشت خویش است.
هوش مصنوعی: من به بینیازی و استقلال خود میروم، مانند درختی بسیار بلند که همیشه راضی است و جان من نیز از بینیازی خوشنود و پسندیده است.
هوش مصنوعی: من برای تو میرقصم و قلبم را گرم میکنم، به سوی من نگاه کن که این کار برای تو خوب است؛ و برای دور کردن چشم بد، دود اسپند به راه میاندازم.
هوش مصنوعی: من به زبان ساده میگویم که من در تلاش هستم که این دنیای پیچیده و تاریک را به دقت مدیریت کنم، اما شکارچیانی که در اطراف من هستند، بسیار بیشتر از قدرت من در کنترل این وضعیت هستند. در واقع، با وجود تلاش من، مسائل و چالشهای زیادی وجود دارند که فراتر از توان من است.
هوش مصنوعی: گاهی لبخند شیرینت را به من ببخش و نگذار که زهر چشمانت باعث شود کار من به زهر تلخ بدل شود.
هوش مصنوعی: من شکارچی نیستم و اگر هم تلاشی برای به دام انداختن من شود، نتیجهای نخواهد داشت؛ چرا که تلاش برای صید من کار دشواری است.
هوش مصنوعی: برای اینکه من رسوا نشوم، باید کشتن من را بپذیری، چون او هیچگاه به نصیحت من گوش نخواهد داد. اگر گوش میکرد، ممکن بود به نصیحت من عمل کند.
هوش مصنوعی: من از وحشی بالاتر از در او هستم، بدتر از سگ او هم میشوم. اگر اینچنین باشد که بخت من چنین شوم، خیلی دردناک است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من
به فریاد آورد دریای آتش را سپند من
نهالی بود استغنا، زمین گیر گرانجانی
به اندک فرصتی سروی شد از طبع بلند من
به روی دوزخ خونگرم حرف سرد می گوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.