دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم
نشد پابوس روزی آستان بوسیدم و رفتم
ز گرد راه خود را بر سر کوی تو افکندم
رخ پر گرد بر خاک درت مالیدم و رفتم
اگر منزل به منزل چون جرس نالم عجب نبود
که آواز درایی از درت نشنیدم و رفتم
نیامد سرو من بیرون که بر گرد سرش گردم
به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم
میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش
به حسرت بر در و دیوار کویش دیدم و رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با حسرت از کوی معشوق بازمیگردد و از اینکه نتوانسته به او نزدیک شود، ناراحت است. او در مسیر راه، خاک در خانه معشوق را به صورت خود میمالد و با بغض و اندوه، در حالی که فریادش به جایی نمیرسد، میرود. با این حال، او همچنان در اندیشه و حسرت وصال میماند و از اینکه نتوانسته به آرزوی خود برسد، در دل غم و افسوس است. در نهایت، شاعر به تنهایی و با دل پر از حسرت از کوی معشوق فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: دل پر از آرزو و افسوس من از راه تو بازگشت و من از آنجا رفتم. نتوانستم روزی به پای تو سجده کنم و به آستانت بوسه زنم و در نهایت از آنجا دور شدم.
هوش مصنوعی: من از گرد و غبار راه به سوی کوی تو آمدم، چهرهام پر از خاک شده و بر در خانهات مالیدهام و سپس رفتهام.
هوش مصنوعی: اگر به سفر بروم و در هر منزل مثل زنگ صدای بلندی بزنم، تعجبی ندارد که صدای من را از در تو نشنیدم و بیآنکه کسی بفهمد، راهی شوم.
هوش مصنوعی: سرو من بیرون نیامده و به دورش نمیچرخم. از غم به حالت غمگینی درآمده و از آنجا دور شدم.
هوش مصنوعی: وقتی نتوانستم وحشی را ببینم که در خلوت وصالش باشد، با حسرت به در و دیوار کوی او نگاه کردم و سپس آنجا را ترک کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.