گنجور

 
وحشی بافقی

تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم

وقتست که با یار به عشرت بنشینم

بی طاقتیم در ره او می‌رود از حد

کو صبر که در گوشهٔ طاقت بنشینم

تا چند روم از پی او بند کنیدم

باشد که زمانی به فراغت بنشینم

داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی

مگذار که با اشک ندامت بنشینم

پامال شدم چند چو وحشی به ره غم

از دست تو بر خاک مذلت بنشینم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۲۶۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم