پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد
که شوق افزون شود چون روزگاری در میان افتد
به خود دادم قرار صبر بی او یک دو روز اما
از آن ترسم که ناگه روزگاری در میان افتد
فغان کز دست شد کارم ز هجر و کار سازان را
ز ضعف طالعم هر روز کاری در میان افتد
خوش آن روزی که چون گویند پیشت حرف مشتاقان
حدیث درد من هم از کناری در میان افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل درباره عشق و longing است. شاعر میخواهد به وصال معشوقش برسد، اما از موانع و مشکلاتی که ممکن است در این راه پیش بیفتد، میترسد. او تلاش میکند با صبر و تحمل، به دوری از محبوبش بپردازد، اما نگران است که این فاصله به ناگهانی به درد و حسرت شدید تبدیل شود. در نهایت، آرزوی او این است که روزی درد و عشقش را با دیگران در میان بگذارد و آن را به زبان بیاورد.
هوش مصنوعی: من به امید وصل محبوبم به فکر نخواهم افتاد، زیرا اگر کسی دیگر در این بین وارد شود، شوق و اشتیاق من بیشتر خواهد شد و این انتظار طولانیتر میشود.
هوش مصنوعی: به خودم قول دادم که برای مدتی بدون او صبر کنم، اما از این میترسم که ناگهان یک روزی پیش بیاید که نتوانم تحمل کنم و همه چیز به هم بریزد.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر دوری و جدایی به سختی میگذرد و به دلیل نادبختی من هر روز مشکل و مصیبتی برایم پیش میآید.
هوش مصنوعی: روز خوشی است که وقتی از عشق و آرزوها صحبت میشود، درد من نیز به طور ناخواسته و طبیعی به میان بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.