بازم غم بیهوده به همخانگی آمد
عشق آمد و با نشأهٔ دیوانگی آمد
ای عقل همانا که نداری خبر از عشق
بگریز که او دشمن فرزانگی آمد
خوش باشد اگر کنج غمت هست که این دل
با رخنهٔ دیرینه به ویرانگی آمد
دارد خبری آن نگه خاص که سویم
مخصوص به سد شیوهٔ بیگانگی آمد
ای شمع به هر شعله که خواهیش بسوزان
مرغ دل وحشی که به پروانگی آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و اندوه ناشی از عشق میپردازد. او به غم و بیقراری ناشی از عشق اشاره میکند و عقل را فرا میخواند که از عشق دوری کند، زیرا عشق به نوعی دشمن خرد و فرزانگی است. شاعر همچنین تأکید میکند که وجود غم شاید باعث خوشحالی باشد و در دلش خانهگزیند. در نهایت، او به شمعی همچون پروانهای اشاره میکند که در آتش عشق میسوزد و تبدیل به مرغی وحشی میشود. این شعر، ترکیبی از احساسات عاشقانه، غم و دیوانگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دوباره غم بیدلیل به سراغ من آمده و عشق با حالت جنونآمیزش به زندگیام ورود کرده است.
هوش مصنوعی: ای عقل، بدان که تو از عشق چیزی نمیدانی. بهتر است از او دور شوی، چرا که عشق دشمن حکمت و دانش است.
هوش مصنوعی: اگر در گوشهای از غم تو خوشی وجود داشته باشد، این دل با تمامی زخمها و خرابیهایی که در طول زمان دیده، به آنجا رسیده است.
هوش مصنوعی: چشمان خاصی خبری دارند که به سمت من آمدهاند و نشاندهندهی محبت و نزدیکی هستند، در حالی که من در برابر بیگانگی قرار دارم.
هوش مصنوعی: ای شمع، با هر شعلهای که میخواهی بسوز، مرغ دل بیقرار را که به عشق تو آمده است، بسوزان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.