گنجور

 
وحشی بافقی

چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد

چه کارها که به فرمودهٔ فراق نکرد

زمانه وصل ترا سد سبب مهیا ساخت

ولی چه سود که اقبالم اتفاق نکرد

هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت

ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد

کلید دار عنایت وسیله‌ها انگیخت

ولیک بخت بدم با تو هم وثاق نکرد

چه ذوق از اینهمه تنگ شکر، که بخت گشود

چو دفع تلخی هجر تو از مذاق نکرد

شد از فراق به یک ذره صبر راضی و نیست

کسی که طاقت او را غم تو طاق نکرد

مذاق وحشی و این درد و غم که ساقی وقت

نصیب ساغر ما بادهٔ رواق نکرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۲۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم