شمارهٔ ۶
بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را
هرگز نتوان دید جمال احدی را
با خود نظری داشت که بر لوح قلم زد
کلک ازلی نقش جمال ابدی را
جانها فلکی گردد، اگر این تن خاکی
بیرون کند از خود صفت دیو و ددی را
در رقص درآید فلک از زمزمه عشق
چونان که شتر بشنود آهنگ هدی را
ما از کتب عشق نخواندیم و ندیدیم
جز درس و خط بیخودی و بیخردی را
یا بوسه مزن بر لب مینای محبت
یا در خم توحید فکن نیک و بدی را
گل بزمگه خسروی آراست چو بشنید
از مرغ سحر زمزمه باربدی را
درویش به صد افسر شاهی نفروشد
یک موی از این کهنه کلاه نمدی را
یا رب به که این نکته توان گفت که وحدت
در کوی صنم یافته راه صمدی را
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...