واعظ قزوینی
»
دیوان اشعار
»
غزلیات
»
شمارهٔ ۵۶۰
مجموعهای کاملتر و معتبرتر از اشعار ترکی را در وبگاه مین سؤز خواهید یافت.
ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه
گیرمه ای باده گلرنگ بیزیم قانمزه
اول نه رخ دور نه طراوت که او ننک فیضندین
گل اولور خار اگرال ووره دامانمزه
اول نه لب دور، نه دهان دور،نه حلاوت دوربو
که شکر سوزلری اودسالدی بیزوم جانمزه
نیجه کیم غنچه سیراب گولر شبنمدین
اول گولر، یوزلی گولر دیده گریانمزه
گون کبی سیره قلج دون گجه بیزدین گیجدونک
نه بیلور سنک که نه گون گیچدی یا زوق جانمزه
خار راه اولدی مسیحا کبیه بیر سوزن
ولی اگر بخیه الی یتسه گریبانمزه
سایلور دادودهش خلق جهان ایجره بوگون
ویره فتوی اگر اول خصم بیزوم قانمزه
رزقمز غصه دین از بسکه بوقازده دوگولور
نه عجب سایسلر آبمزی دانمزه
مدعی بیرله سوزم وار سخنور لوقده
قانی بیر حاکم عادل یته دیوانمزه
تا نی بیردیللی فغان عرض ایده واعظ سوزمی
بیزه ترکی دیان اول یار سخندانمزه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
زیاد به روی جانان ما رنگ گل نده. ای شراب سرخرنگ وارد خون ما نشو.
آن نه رخ است نه طراوت که از فیضش اگر خار به دامان ما دست زند گل میشود.
آن نه لب است نه دهان نه شیرینی. که سخنان مانند شکرش به جان ما آتش انداخت.
سوزنی مسیحاوار خار راه شد. ولی اگر دست بخیه به گریبان ما برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.