آه، شمعی ز شبستان سحرخیزان است
ناله، نخلی ز گلستان سحرخیزان است
چون دم صبح نباشد، همه کیفیت و شور
گریه کاه دل بریان سحرخیزان است
دیدم از تاج خروسان، که ز بیداری بخت
دولت زنده دلی، زآن سحر خیزان است
در ستم، ظالم ازین گونه که پا میفشرد
هدف ناوک افغان سحر خیزان است
خانه دولت هرکس که به ظلم آباد است
سیلش از اشک چو باران سحرخیزان است
روز در پرده گمنامی خویشند، چو شمع
شب چو شد، عرصه جولان سحرخیزان است
باغ فیض دل شبها، که گلش مغفرتست
آبش از ناله غلتان سحرخیزان است
عندلیب چمن روح فزای دم صبح
صوت شور آور افغان سحرخیزان است
قامت خویش چو سازند دوتا وقت رکوع
دو جهان در خم چوگان سحرخیزان است
دیده واعظ از آنست پر از نعمت فیض
کز گدایان سر خوان سحرخیزان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل پر داغ گلستان سحرخیزان است
نفس سوخته ریحان سحرخیزان است
آه سردی که برآرند شب از سینه گرم
شمع کافور شبستان سحرخیزان است
دیده از مایده روی زمین دوخته اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.