رویش چو آفتاب است، او را نمی شناسی
زلفش چو مشک ناب است، او را نمی شناسی
گفتی که نوگلت را در باغ حسن دیدم
آن غنچه در نقاب است، او را نمی شناسی
چون با رخ درخشان، از خانه شب برآید
یک شهر ماهتاب است، او را نمی شناسی
گر ساغر دو چشمش، آید به گردش ناز
صد بزم را شراب است، او را نمی شناسی
طغرا مگو که آن گل، بی ساز می خورد می
آه منش رباب است، او را نمی شناسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.