گنجور

 
طغرای مشهدی

یاد ایامی که ما هم دستگاهی داشتیم

بهر پای انداز جانان، اشک و آهی داشتیم

در نشاط آباد قسمت، از صف مینا و جام

بهر دفع غم، ز هر جانب سپاهی داشتیم

آن سعادت را چه پیش آمد، که در صحن چمن

گل ز سر می رست اگر پا بر گیاهی داشتیم

یارب آن اختر چه شد، کز دولت تاثیر او

چون فلک در برج قصر خویش، ماهی داشتیم

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
افسر کرمانی

یاد آن شب‌ها که در زلف تو ماهی داشتیم

روز روشن از پی شام سیاهی داشتیم

با خیال روی چون آینه و لعل لبت

سوز و ساز و صبر و تاب و اشک و آهی داشتیم

آفتابا، تا رخت طالع نگشت از شام زلف،

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه