گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - رباعی بجهت پرده درب حرم حضرت ثامن‌الائمه علیه‌السلام سروده شده

 

از دیدهٔ دل اگر رضا را بینی

مرآت جمال کبریا را بینی

گر پرده اوهام به یکسو فکنی

اندر پس این پرده خدا را بینی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

تا کی به زمان نیک و بد می‌بینی

از چشم قبول و چشم رد می‌بینی

اینها همه پرتو جمال ازلی است

کز صبح ازل تا به ابد می‌بینی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

زد روز ازل مشیت اللهی

بر نام حسین کوس شاهنشاهی

زان سرکه میانهٔ حسین است و خدا

کس را نبود غیرخدا آگاهی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

زنهار مکن به حق خود کوتاهی

خوش خواه برای خلق از آگاهی

زیرا که برای خویشتن خواسته‌ئی

آنرا که برای دیگران میخواهی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

تا اهل ثبات و حلم و تمکین نشوی

آسوده دل از نفاق و تلوین نشوی

بد میگذرد به آنکه بد بین باشد

هشدار بنوع خویش بد بین نشوی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

ای حجه حق بملک حق شاه توئی

امروز به خلق هادی راه توئی

درد دل ما ز لطف خود درمان کن

از درددل هرکسی آگاه توئی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱

 

گر کنی خاک را زر از حکمت

ندهندت زیاده از قسمت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲

 

قصهٔ روز جزا دانی که چون

هرکه بامش بیشتر برفش فزون

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳

 

افتادگی نکو بود‌ اما بجای خویش

چوبی که نرم گشت خورد موریانه‌اش

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴

 

همان به بد و نیک مردم نگویی

که بد را بدی بس نکو را نکویی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵

 

صافی از آینه‌ آموز و بهرحال بساز

تا همه خلق جهان خویش بتو بنمایند

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶

 

حاجت بدان بود که کند رفع احتیاج

ورنه به غیر رافع حاجت چه حاجتست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

مکن از بی‌هنری عیب من دلشده را

عشق نگذاشت که تا من هنری‌ آموزم

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸

 

گر من از جام می مست و خرابم نه عجب

خانهٔ مور ز یک قطرهٔ باران دریاست

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۹

 

مرگِ غنی مقدمهٔ جنگ وارث است

رحمت به روح آنکه بمرد و کفن نداشت

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۰

 

عمری ار شکر بر زبان رانی

شکر توفیق شکر نتوانی

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » احتیاج

 

هر گناهی، که آدمی عمدا به عالم می‌کند

احتیاج است: آن که اسبابش فراهم می‌کند

ورنه، کی عمدا گناه، اولاد آدم می‌کند؟

یا که از بهر خطا خود را مصمم می‌کند!

احتیاج است: آن که زو طبع بشر، رم می‌کند

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » به نام عشق وطن

 

هرچه من ز اظهار راز دل، تحاشی می‌کنم

بهر احساسات خود، مشکل‌تراشی می‌کنم

ز اشک خود بر آتش دل، آب‌پاشی می‌کنم

باز طبعم بیشتر، آتش‌فشانی می‌کند

ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » در نکوهش روزگار

 

آسمانت فتنه‌بار است و زمینت فتنه‌زار

دست زرعت تخم غم‌پاش است و تخم دل‌فگار

ای عجب! زین تخم‌کار و وااسف زآن تخم‌زار

تخم در دل ریخته، از دیده روید زارزار

وه ز تو ای زارع آزرم‌کار

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

در منتهاالیه خیابان، بود پدید

تهران برون شهر، خرابه یکی بنای

گسترده مه، ز روزنه شاخ‌های بید

فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای

ساعت دوازده است، هلا نیمه‌شب رسید

[...]

میرزاده عشقی
 
 
۱
۶۵۲۰
۶۵۲۱
۶۵۲۲
۶۵۲۳
۶۵۲۴
۶۵۶۶