ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
طلع الصبح علی اسعد فال
فاشرب الراح علی احسن حال
صبح بنمود در آفاق جمال
خیز پر کن قدحی مالامال

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
شاد شو ای منهزم که در مدد تو
حمله تأیید و نصرت و ظفر آمد

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
ان الامور اذا انسدت مسالکها
فالصبر یفتق منها کل ما ارتتجا

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
چو بنهاد عقل تو رای صواب
ز رای صواب و خرد سر متاب

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
فکیف یرجون لی سلوا
و عندی المقعد المقیم
ندیمی النجم طول لیلی
حتی اذا غارت النجوم
اسلمنی الصبح للبلایا
[...]

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
آنچه از غم هجران تو بر جان منست
من دانم و آن که آفریدهست مرا

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۷ - داستان گندهپیر و مرد جوان با زن بزاز
تو آن کن که از تو سزد ای نگار
من آن کردهام خود که از من سزید

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۸ - آمدن کنیزک روز هفتم به حضرت شاه
چو از حدیقه مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
جهانگذاری که امروزش ار برانگیزی
به عالمیت رساند که اندرو فرداست

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
فلق العنان کان فوق تلیله
نمل و بین سمیعتیه صفیر
هو جنه للناظرین اذا مشی
اما اذا ما جاش فهو سعیر

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
مهره زده پشت و گاه جستن
باشد فلکش چو مهره بر دم
کز زلزله سمش بریزد
از سنبله سپهر، گندم

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
رفت آن سخنان که باز گفتیم به هم
وان وصل کزو چو گل شکفتیم به هم
اکنون باری ز یکدگر دور شدیم
تا باز چنان کجا ای افتیم به هم

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۹ - داستان شاهزاده با وزیران
نه هیچ ساکن و جنبان درو مگر انجم
نه هیچ طایر و سایر درو مگر صرصر

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۰ - آمدن دستور هفتم به حضرت شاه
گرچه ماهند ورچه پروین اند
از در ذم و اهل نفرین اند
سبب جنگ و ننگ و آزارند
علت رنج و خرج کابین اند

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۰ - آمدن دستور هفتم به حضرت شاه
هر که با یوسف صدیق چنان داند ساخت
هیچ دانی چه کند صحبت او با دگران؟

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
کی باشد کی، که در تو آویزم
چون در زر و سیم، مرد نو کیسه

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
بی رهبر و بی نشان و بی هیچ دلیل
ناگاه به خان عنکبوت آمد پیل

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
هر چیز که بر جان و تن خود نپسندی
بر همچو خودی کو تن و جان دارد مپسند

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
لکل ولایه لابد عزل
و صرف الدهر عقد ثم حل

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
اگر عقل داری، به گفت زنان
مکن اعتماد و بکن احتیاط
