گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ای همه تاز بارگان سری و آشکارگان

یک یک و جمله کارگان رب درو مغ فشارگان

بر سر نان نظارگان پیشتر از ستارگان

آنکه بد از خیارگان گشت زایر خوارگان

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

چژن سگ لاک میدود بو که بجای در شود

بانگ سماع بشنود . . . ون بشراب مگرود

گردد مست و بغنود بو که کش ادب رود

باش که بینئی شود احمد لاک نارود

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

باز ز خوی کودکی رفت ز ناز و نازکی

داد زکات ده یکی کوه ز ماه کاکلی

کالی را بچابکی قاضی را بسالکی

پیش ملوک چندکی احمد لاک لالکی

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

احمد لاک قاب خفت وز ضرر شراب خفت

در خورکان باب جفت راست که همچو آب خفت

مست شد و شتاب خفت برگذرد باب خفت

الحق بس صواب خفت کرد پی ثواب خفت

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

احمد لاک دمبدم خانه نورد بی ستم

خورد شراب پیش و کم برزد بر زمین شکم

با همه کانش دمبدم کار کننده چون درم

برد بدست چپ علم دم لم و دم لم و لم

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

احمد لاک را برز گفت علی کاک پز

کای چو حریر و خز و بززین خودباوه نیم گز

سخت شده چو چوب گز دندان بر نه و مگز

وزه ره . . . ون یکی بمز جز تو که داند این لغز

طرفه غلام باره احمد لاک لالکی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode