غالیه غاشیه زلف پریش تو کشد
تو ازو باز به بیگانه و خویش تو کشد
ریشه جیش ترا خاصیتی دان که ز چرخ
جرم مه را بکمند آرد و پیش تو کشد
ماه گردون بری از جیش تو نتواند برد
آب رخسار تو تا ریشه جیش تو کشد
ایکه عاشق کشی و کینه کشی کیش تو شد
بس غما کاین دل بیچاره ز کیش تو کشد
تو چو آهوئی و در چابکی و زیبائی
چون سر آن مژه چشمک نیش تو کشد
بار عشق تو کم و بیش تو در وعده تست
از کجا عاشق دلخون کم و بیش تو کشد
نازنینی تو ولی ناز ز اندازه مبر
تا دلم ناز رخ و زلف پریش تو کشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.