ای دل سوخته با سوز و غم یار بساز
چند روزی به غم و محنت دلدار بساز
چون بجز دوست نخواهی که بود همدم تو
صبر کن در غم و پس روی به دیوار بساز
به امید رخ زیبای گل ای بلبل مست
با جفا خوی کن و با ستم خار بساز
آدمی زاد نباشد چو به عالم دلشاد
شادی کم منگر، با غم بسیار بساز
مکن اندیشه که دنیای دنی بر گذرست
رو به آه سحر و دیده خونبار بساز
سرنوشت ازلی را نتوان داد تمیز
در خرابات بیا با می گلنار بساز
صوفیا خرقه و سجاده به می در گرو است
برو امروز تو با جبه و دستار بساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.