گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صوفی محمد هروی

دریچه ای ز بهشتش به روی بگشایی

که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

در جواب او

به صبحدم چو سر دیگ کله بگشایی

ز بوی خوش همه آفاق را بیارایی

چنان ربوده دل از من جمال نان تنک

که نیست یک نفسم طاقت شکیبایی

چو هست طلعت جانبخش بکسمات لطیف

چه حاجت است که آن ماه را بیارایی

به نازکی و ملاحت چو زرد چینی نیست

همین بود به لطافت، کمال رعنایی

برو که شاهد بازاری است بریانی

وفا مجوی تو ای دل ز یار هر جایی

به قند سوده سخن گفت دی مزعفر ما

که تو چو عمر عزیزی، از آن نمی پایی

ز جوع نیست بلائی بتر چو صوفی را

بزرگوار خدایا به لطف ننمایی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode